علی علیدوست قزوینی

بی ادب با صدای بچه‌ها ساکت شد

‏مورد بعدی، یکی دو روز پس از این ماجرا، در استخبارات خانقین اتفاق افتاد. آن روز،‏‎ ‎‏یک ایرانی را که با ما اسیر شده بود آورده بودند تا برای ما سخنرانی کند. او در بین‏‎ ‎‏سخنانش گفت که تا دو روز یا حداکثر یک هفته دیگر، عراقی ها ایران را خواهند گرفت و‏‎ ‎‏ایران و عراق، به طور مشترک، زیر نظر صدام اداره خواهند شد. او در خلال صحبتهایش‏‎ ‎‏تا شروع به توهین به حضرت امام کرد، صدای بچه ها بلند شد که خفه شو! بی ادب!‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 10
‏بی نزاکت... . او هم ساکت شد.‏

‏این مسأله در اردوگاههای زیادی اتفاق می افتاد. یادم هست در حدود سالهای 60 و‏‎ ‎‏61 و 62 شاهد اتفاقات زیادی در این باره بودم که از بچه ها می خواستند به حضرت امام‏‎ ‎‏توهین کنند. ‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 11