علی علیدوست قزوینی

تو گفتی خمینی عین!

‏به خاطر دارم گاهی عراقی ها بچه ها را می زدند تا بگویند «خمینی کفش». همان طور که‏‎ ‎‏می دانید عراقی ها هنگامی که می خواهند به یک نفر توهین کنند به او می گویند: تو کفش‏‎ ‎‏هستی. بچه ها در جواب  می گفتند: «کفش خمینی» و این در حالت تقیه بود. و زمانی هم‏‎ ‎‏که کارد به استخوان می رسید، بچه ها می گفتند: «خمینی چشم»؛ یعنی کلمه چشم را به‏‎ ‎‏جای کفش به کار می بردند و عراقی ها هم که متوجه نمی شدند دست از سر بچه ها‏‎ ‎‏برمی داشتند. این بود تا اینکه یکی از مترجمها این موضوع را برایشان توضیح داد و‏‎ ‎‏تفاوت چشم و کفش را به آنها گفت. بعد از آن، عراقی ها یکی از بچه های آبادان به نام‏‎ ‎‏صفر پیرمرادی را بردند و از او خواستند که به امام توهین کند؛ او هم گفته بود: خمینی‏‎ ‎‏چشم. افسر عراقی به او گفته بود: چه گفتی؟ او هم جواب داده بود: همان را که شما‏‎ ‎‏خواستید. افسر عراقی به او گفته بود: تو گفتی خمینی عین (چشم). آن وقت آنقدر او را‏‎ ‎‏زده بودند تا از هوش رفته بود. این اتفاقها مکرر می افتاد.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 13