سید ابراهیم ظهوری

ارتشیان مقاوم

‏عراقی ها به ما می گفتند: به امام توهین کنید، و بچه های ما در مقابل آنها می ایستادند و‏‎ ‎‏می پرسیدند: برای چه توهین کنیم؟ او که به ما ظلمی نکرده است؛ اصلاً، خمینی(س)‏‎ ‎‏تنها مال ما نیست، مال تمام دنیاست. ایشان آمد و رهبر ما شد و ما هم قبولش داریم، شما‏‎ ‎‏می گویید خمینی(س) گفته تلویزیون نگاه نکنید. مسأله اصلاً تلویزیون نیست. مسأله این‏‎ ‎‏است که امام گفته فسادش را نگاه نکنید. شما برای ما فیلم خوب بیاورید تا ما نگاه کنیم.‏‎ ‎‏شما می گویید ما زن بیاوریم برایتان برقصند. خوب، این حرام است و ما نمی توانیم این‏‎ ‎‏کار را بکنیم...‏

‏اینطور بود که عراقی ها می گفتند این اسیران، بلبل زبانی می کنند. آنها می گفتند: اینقدر‏‎ ‎‏شما را می زنیم تا توهین کنید. من یادم هست یکی از دوستان ما را که ارتشی هم بود‏‎ ‎‏زدند، ولی زیر بار نمی رفت به امام توهین کند؛ تا اینکه ضربه محکمی به دهانش زدند که‏‎ ‎‏چهار ـ پنج تا از دندانهایش ریخت. من تا آن موقع به چشم خودم ندیده بودم، ولی شنیده‏‎ ‎‏بودم که طوری انسان را می زنند که دندانهایش در دهانش می ریزد. با این حال، ایشان زیر‏‎ ‎‏بار نرفت تا به امام توهین کند و عراقی ها مجبور شدند رهایش کنند، چون متوجه شدند‏‎ ‎‏که فایده ای ندارد.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 33