الیاس عارفزاده

توجیه تجاوز!

‏یادم هست یک بار یک روحانی درباری که اصلاً روحانی نبود ـ بلکه جزو منافقین بود و‏‎ ‎‏اگر اشتباه نکنم آقای تهرانی نام داشت ـ را آورده بودند تا برای ما صحبت کند. او که‏‎ ‎‏سعی داشت اسرا را منحرف کند، شدیداً علیه امام سخنرانی کرد و امام را زیر سؤال برد‏‎ ‎‏و گفت: شما ببینید این عراقی ها چقدر انسانهای خوبی هستند؛ آنها به  شما جا داده اند،‏‎ ‎‏به شما آب و غذا می دهند و... . او علاوه بر اینها، حمله عراق به ایران را توجیه کرد و‏‎ ‎‏گفت: شما کجا چنین دشمنی سراغ دارید که شما را نمی کشد؟ او صحبتهای خودش را با‏‎ ‎‏یک روایت تأیید کرد و گفت: ‏من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق‎[1]‎‏. متأسفانه، بعضی از کسانی‏‎ ‎‏که روحیه ضعیف و متزلزلی داشتند حرفهای او را باور کردند. در همین حین، یکی از‏‎ ‎‏دوستان از جای خود برخاست و به او گفت: من یک سؤال دارم. گفت: بگو! ایشان گفت:‏‎ ‎‏من از عراقی ها هم این سؤال را پرسیده ام، ولی آنها نتوانسته اند جواب مرا بدهند؛ اگر‏‎ ‎‏کسی به خانه شما تجاوز کند و حرمت شما را بشکند و بخواهد به شما جسارت کند و به‏‎ ‎‏شما و ناموس و اموال شما دستبرد بزند، آیا شما اجازه دارید او را بکشید؟ آن روحانی‏‎ ‎‏درباری گفت: چطور نتوانسته اند به این سؤال شما جواب بدهند؟ چون چنین چیزی‏‎ ‎‏مسلّم است و باید آن دزد را کشت. این دوست ما گفت: خیلی ممنون! و سر جایش‏‎ ‎‏نشست. بعد از آن، دوستان شروع به خندیدن کردند. این آدم که تازه متوجه شده بود‏‎ ‎‏منظور این اسیر از سؤالش چیست، گفت: مسأله اینطور نیست که شما گفتید، ما که‏‎ ‎‏نیامده ایم دزدی کنیم و به ناموس شما تعرض کنیم و... . خلاصه، خیلی عصبانی شد.‏‎ ‎‏عراقی ها هم این دوست ما را بردند و به سختی شکنجه کردند.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 36

  • )) محمدی ری شهری؛ میزان الحکمة؛ ج 2، ص 1493.