الیاس عارفزاده

رسانه در اسارت

‏در سال دوم اسارت، یعنی سال 61، من و چند نفر از دوستان تصمیم گرفتیم یک ماهنامه‏‎ ‎‏تهیه کنیم که البته بعدها تبدیل به هفته نامه شد. ما در آن نوشته بحثهای اعتقادی، دینی،‏‎ ‎‏اخبار و اطلاعاتی از ایران، و همچنین سخنانی از حضرت امام را منتشر می کردیم و‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 36
‏نامش را هم گذاشته بودیم: «مجله پیروان ولایت».‏

‏وقتی صلیب سرخ به اردوگاه ما می آمد، کاغذهایی به ما می داد تا برای‏‎ ‎‏خانواده هایمان نامه بنویسیم، ولی دوستان نامه نمی نوشتند و این کاغذها را جمع‏‎ ‎‏می کردند. بعد، ما آنها را با نخ به همدیگر می دوختیم و شروع می کردیم به نوشتن‏‎ ‎‏ماهنامه و سه نسخه از آن تهیه می کردیم. سپس، خیلی مخفیانه و با رعایت کامل نکات‏‎ ‎‏امنیتی، این ماهنامه را در آسایشگاهها و در بین بچه ها می چرخاندیم. متأسفانه، یک بار‏‎ ‎‏این ماهنامه لو رفت و خیلی برایمان دردسرساز شد. البته، بنده آن زمان در اوج بیماری‏‎ ‎‏بودم، طوری که مرا ممنوع الکتک کرده و به خاطر شدت ضعف و بیماری به بیمارستان‏‎ ‎‏منتقل کرده بودند. دوستان هم که می دانستند من ممنوع الکتک هستم و برای من خطری‏‎ ‎‏ایجاد نمی شود، از این فرصت استفاده کرده بودند و تمام تقصیرها را به گردن من انداخته‏‎ ‎‏بودند. خلاصه، از این طریق تا حدودی این مشکل حل شده بود.‏


کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 37

‎ ‎

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 38