یک روز، عراقی ها آمدند و گفتند آنهایی که به خمینی علاقه ندارند بیایند این طرف و آنهایی که به خمینی علاقه دارند بروند آن طرف. همه بچه ها رفتند به سمتی که صف علاقه مندان امام بود. گفتند: ما می خواهیم دوستان خمینی را اعدام کنیم. ما هم گفتیم: ما
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 61
هم آماده ایم که ما را اعدام کنید. این طرز نگه داشتن شما برای ما از اعدام بدتر است. ما را ببرید اعدام کنید.
آنها همه ما را بغل دیوار گذاشتند؛ یعنی می خواهیم شما را اعدام کنیم، اما وقتی دیدند بچه ها اینگونه عکس العمل نشان دادند گفتند: بروید، نخواستیم!
از این موارد زیاد پیش می آمد. البته، گاهی هم بچه ها برای توهین به امام شکنجه های مخصوصی می شدند؛ مثلاً به آنان برق وصل می کردند و آنان را شکنجه می کردند و می زدند، اما بچه ها از لحاظ روحی و معنوی بالا بودند و حاضر بودند جان خود را در راه امام بدهند.
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 62