علی اکبر گله دار عراقی

تنها وسیله ارتباطی با ایران

‏ما در برخی از اردوگاهها رادیوهای مخفی ای داشتیم که با تشکیلات خاصی مدیریت‏‎ ‎‏می شد و یک عده مسئول نگهداری اش بودند و ناچار بودیم به خاطر جاسوسهایی که در‏‎ ‎‏آسایشگاه و اردوگاه داشتیم، همه روزه جای رادیو را تغییر بدهیم. یک عده مسئول‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 89
‏گوش کردن به رادیو بودند که برای اطلاع از سخنان امام و اخبار مورد استفاده قرار‏‎ ‎‏می گرفت. مسئول رادیو با گذاشتن نگهبان و به صورت مخفیانه در زیر پتو از رادیو‏‎ ‎‏استفاده می کرد و خبرها را یادداشت می کرد. ما یک گروه فرهنگی در آسایشگاه و یک‏‎ ‎‏گروه فرهنگی در اردوگاه داشتیم که در سطح اردوگاه فعالیت می کردند. گروه فرهنگی‏‎ ‎‏اردوگاه به صورت سازماندهی شده در یک آسایشگاه جمع می شدند. در این جلسات،‏‎ ‎‏یک نفر اخبار را می خواند و بقیه می نوشتند؛ البته با گذاشتن نگهبان و خیلی‏‎ ‎‏حساب شده. بعد، اینها می آمدند داخل هر آسایشگاه و اعلام برنامه می کردند. ابتدا،‏‎ ‎‏خطبه نماز جمعه یا سخنرانی حضرت امام یا سخنرانی یکی از شخصیتها خوانده می شد‏‎ ‎‏و بعد، برنامه های فرهنگی داخل آسایشگاه شروع می شد.‏

‏در جاهایی که حاج آقا ابوترابی نبود، گاهی بعضی از مسائل شرعی (مخصوصاً در‏‎ ‎‏رابطه با بهداشت) پیش می آمد که بچه ها مجبور می شدند در نامه های خود پاسخ آن را‏‎ ‎‏از امام بخواهند؛ لذا بعضی مسائل را می نوشتند و به خانواده شان می گفتند که آن را از‏‎ ‎‏حضرت امام سؤال کنند. البته، نام حضرت امام را نمی بردند و تعابیری همچون پدربزرگ‏‎ ‎‏به کار می بردند. جواب این نامه ها که می آمد و خوانده می شد، بچه ها از شبهه هایی که‏‎ ‎‏داشتند دست بر می داشتند. بعضی وقتها هم خانواده ها این نامه ها را نزد حضرت امام‏‎ ‎‏می بردند و ایشان با دست خط خودشان زیر آن نامه چند سطر می نوشتند و گاهی به اسرا‏‎ ‎‏سلام می رساندند و آنها را دلداری می دادند، یا یک مسأله شرعی را با خط خودشان‏‎ ‎‏جواب می دادند.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 90