علی اکبر گله دار عراقی

تهیه عکس امام

‏در اسارت و در اردوگاههای عراق، داشتن عکس حضرت امام و نگهداری آن ممنوع‏‎ ‎‏بود. در عین حال، ما با برنامه هایی که داشتیم و کارهای فرهنگی ای که انجام می دادیم،‏‎ ‎‏همیشه عکسی از امام داشتیم. عده ای از بچه ها نقاش بودند و عکس امام را برای بعضی‏‎ ‎‏مناسبتها می کشیدند که در آن مناسبت استفاده می شد. البته، با در نظر گرفتن شرایط و‏‎ ‎‏رعایت جهات امنیتی. گاهی هم خود عراقی ها در روزنامه هاشان عکس حضرت امام را‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 90
‏چاپ می کردند؛ مخصوصاً این اواخر که حضرت امام مریض شده بودند. ما هم با‏‎ ‎‏استفاده از آن عکسها و خبرهایی که اسرای جدید از ایران می آوردند یا اخباری که‏‎ ‎‏می شنیدیم، با حضرت امام ارتباط داشتیم. البته، اینها اموری نبود که به راحتی انجام‏‎ ‎‏گیرد و ما در انجام آنها آزاد باشیم یا مثلاً خودمان به اردوگاه عکس برده باشیم. چون‏‎ ‎‏عراقی ها هر وقت می خواستند اسیری را به اردوگاه ببرند، لباسهای او را از او می گرفتند‏‎ ‎‏و لباس جدیدی به او می دادند. در ضمن، با آن تفتیشهایی که انجام می دادند (گاهی دو ـ‏‎ ‎‏سه بار در روز به داخل آسایشگاه می ریختند و تفتیش می کردند). هیچ کس نمی توانست‏‎ ‎‏عکس امام را پیش خودش نگه دارد. حقیقت این است که حضرت امام در دل بچه ها‏‎ ‎‏جای داشت و از این رو، داشتن عکس ایشان زیاد مهم نبود، هر چند نگاه به عکس امام،‏‎ ‎‏مایه ارتباط قلبی انسان با ایشان می شد و این برای دوستان در اسارت نشاط آور و‏‎ ‎‏روحیه دهنده بود. همین که عراقی ها می گفتند به حضرت امام اهانت بکنید و بچه ها‏‎ ‎‏اهانت نمی کردند، نمایانگر این بود که امام در دل آنها جای دارد. عراقی ها هم نهایت‏‎ ‎‏تلاششان را کردند تا محبت حضرت امام را از دل بچه ها در بیاورند، ولی موفق نشدند. ‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 91