محمد شبان بابایی

سخت ترین روز اسارت

‏یک روز صبح، اخبار اعلام کرد که امام فوت کرده است و تمام اردوگاه غرق ماتم شد. آن‏‎ ‎‏روز، سخت ترین روز اسارت ما بود. در آن زمان، شش سال از اسارت من می گذشت،‏‎ ‎‏ولی هیچ روزی در آن شش سال به سختی آن روز نبود. امید بچه ها در آن روز به ناامیدی‏‎ ‎‏بدل شد، چون ما آرزو داشتیم به ایران برگردیم و به دیدار امام نایل آییم.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 102