کار دیگر ما این بود که در نامه هایمان ـ البته آن اوایل که سانسور کمتر بود ـ به صورت رمز می نوشتیم که مثلاً ما نیاز به فرمایشات پدربزرگ داریم یا نیاز به احکام و استفتائات سید داریم و شما آنها را به همین صورت برای ما بفرستید. این کار در اردوگاه موصل چهار که بودیم یک تکلیف عمومی بود و اسرا در نامه هایی که برای خانواده هایشان می فرستادند آن را می نوشتند. ما اسرا را تقسیم بندی کرده بودیم که مثلاً شما درباره استفتائات باب وضو، طهارت، نماز، روزه یا ابواب دیگر بنویسید و شما در باب تفسیر مطلب بخواهید و شما در باب حوادث و وقایع سال و ایام الله . شاید دو تا سه سال (تا زمانی که من آنجا بودم)، همین روال ادامه داشت و حجم زیادی از مقالات و تفاسیر و مطالب علمی و فکری حضرت امام به دست ما می رسید و ما آنها را جمع آوری می کردیم. گروهی هم داشتیم که مسئولیت حفظ این آثار را داشتند و بر اساس نیاز تکثیرشان می کردند و در آسایشگاهها قرائت می کردند. این نوشته ها مورد استفاده بسیاری از رفقا قرار می گرفت؛ مثلاً، خود من برای اینکه کلاس تفسیر، ترجمه و شرح قرآنم را پر بار کنم، به تفاسیر حضرت امام مراجعه می کردم یا در کلاس شرح مناجات شعبانیه و شرح دعای کمیل به اینها مراجعه می کردم و از لابه لای کلمات حضرت امام، مطالب تفسیری و اندیشه های والای امام را دربارۀ قرآن و ادعیه ائمه ـ علیهم السلام ـ استخراج می کردم. این سخنان مایه رشد و تعالی علمی ما و دیگران می شد و اتفاقاً، دشمن هم متوجه این قضیه نمی شد.
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 108