عیسی نریمیسایی

گریه رفقا

‏در طول اسارت، حضرت امام دو ـ سه مرحله بیمار شدند. یک بار، سال 64 بود که ایشان‏‎ ‎‏به بیماری قلبی مبتلا شدند و دو هفته حاد شد. پس از آن، دو ـ سه مرتبه هم امام به‏‎ ‎‏بیمارستان قلب اعزام شدند. در سال 64، پیامی از حضرت امام در نامه های بچه ها به‏‎ ‎‏اردوگاه رسید که نگران کننده بود. ماجرا این بود که تعدادی از خانواده های شهدا و اسرا‏‎ ‎‏خدمت حضرت امام رفته بودند و امام برای آنها صحبت کرده بود و گفته بود: اگر روزی‏‎ ‎‏اسرا برگشتند و من در میان شما نبودم، به آنها بگویید که خمینی خیلی شما را‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 118
‏دوست داشت و به فکر شما بود. این پیام به صورت رمز توسط نامه به دست ما رسید. ما‏‎ ‎‏جلسه ای ترتیب دادیم و با حاج آقا ابوترابی و بسیاری از طلبه ها روی محتوای این پیام‏‎ ‎‏بحث کردیم. ما به حضرت امام خیلی اعتقاد داشتیم و می دانستیم که ایشان از خیلی‏‎ ‎‏چیزها اطلاع دارد. بچه ها گفتند: امام هیچ حرفی را همین طوری نمی زند، حتماً اطلاع‏‎ ‎‏دارند که اسرا برمی گردند و ایشان در قید حیات نیستند. خلاصه، اینگونه تحلیل کردیم‏‎ ‎‏که ناراحتی قلب امام به این منتهی خواهد شد که ایشان قبل از اینکه ما آزاد شویم از‏‎ ‎‏جمع ما خواهند رفت.‏

‏در این جلسه، حالت اضطراب و تشویش و نگرانی زیادی برای رفقا ایجاد شد، ولی‏‎ ‎‏توصیه این بود که این پیام را در بین اسرا پخش نکنیم، چون برای روحیه اسرا خوب نبود‏‎ ‎‏و ممکن بود آنها افسرده شوند و روحیه مقاومت را از دست بدهند. ما به همدیگر توصیه‏‎ ‎‏می کردیم که این پیام در بین خودمان بماند و به بیرون منتشر نشود. آن شب، من خیلی در‏‎ ‎‏فکر این پیام بودم. بعدها فهمیدم که نه من، بلکه بسیاری از رفقا که در آن جلسه حضور‏‎ ‎‏داشتند و خود حاج آقا ابوترابی، شبها زیر پتو می رفتند یا جای خلوتی گیر می آوردند و‏‎ ‎‏به خاطر این پیام گریه می کردند.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 119