عیسی نریمیسایی

ما می دانیم شما و امام شما بر حق هستید

‏رفتار حاج آقا برای خود ما هم خیلی عجیب بود. ایشان همیشه می فرمودند: «الانسان‏‎ ‎‏عبید الاحسان»؛‏‎[1]‎‏ یعنی انسان بنده احسان و نیکی است. اگر شما به بره ای احسان کنید و‏‎ ‎‏یک دسته علف به او بدهید، دیگر لازم نیست طناب در گردن این حیوان بیندازید، چون‏‎ ‎‏هر جور که شما حرکت کنید، دنبال شما به راه می افتد. ایشان در رفتار با ایرانی و عراقی‏‎ ‎‏همین طور بود. گاهی افسران عراقی فقط به خاطر دیدن ایشان می آمدند. البته، وقتی‏‎ ‎‏می آمدند ابتدا چند تا از اسرا را می دیدند یا نگاهی به آشپزخانه می کردند یا به جاهای‏‎ ‎‏دیگر سر می زدند و می خواستند بتدریج خودشان را به حاج آقا برسانند. وقتی آنها با‏‎ ‎‏حاج آقا آشنا می شدند و از افکارشان آگاهی پیدا می کردند، واقعاً نگاهشان به امام و‏‎ ‎‏آزادگان و به ایران عوض می شد. اینها کسانی بودند که در زندگی جز خشونت و‏‎ ‎‏بداخلاقی چیز دیگری ندیده بودند، لذا با خود می گفتند: مگر چنین انسانهایی هم پیدا‏‎ ‎‏می شوند؟ اینها رفتار حاج آقا را که می دیدند بنده ایشان می شدند و فکر می کردند که‏‎ ‎‏حاج آقا یک شخصیت روحانی طراز اول در ایران است؛ لذا آرام آرام به این نتیجه‏‎ ‎‏می رسیدند که نظام عراق باطل است و حاج آقا و امام او و انقلابی که در ایران شکل‏‎ ‎‏گرفته، بر حق است. بسیاری از ژنرالهای عراق که به اردوگاه می آمدند، با حاج آقا‏‎ ‎‏صحبتهای سری و پنهانی ای داشتند. حاج آقا تا حدودی آن حرفها را به ما منتقل‏‎ ‎‏می کردند که مثلاً فلان افسر به من گفت: به اسرا بگویید مماشات کنند و طوری رفتار‏‎ ‎‏کنند که سربازان و نگهبانان اردوگاهها به آنها آسیب نرسانند. ما می دانیم شما و امام شما‏‎ ‎‏بر حق هستید و ما به خاک شما تجاوز کرده ایم و شما از خاک و از مکتب خودتان دفاع‏‎ ‎‏می کنید!‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 126

  • )) این جمله در کتب روایی نقل شده است ولی از امام معصوم روایت نشده است. شرح اصول کافی؛ ملا محمد صالح مازندرانی؛ ج 7، ص 32.