عیسی نریمیسایی

گریه اسرا، بعد از خبر صلح

‏ما چون می دانستیم که این پیامها از یک قلب بیدار ناشی می شوند، برای آنها ارزش‏‎ ‎‏خیلی زیادی قائل بودیم و برای پیامهای امام حساب ویژه ای در زندگی و درس و‏‎ ‎‏اخلاقمان باز کرده بودیم. بچه ها با آن اهداف متعالی ای که داشتند و با شناختی که از امام‏‎ ‎‏داشتند، هیچ گاه حاضر به تسلیم در برابر حکومت بعث عراق نبودند و حتی‏‎ ‎‏نمی خواستند روزی صلح شود تا از زندانهای آنجا آزاد شوند. آنها می گفتند: صلح‏‎ ‎‏فایده ای ندارد و ما باید رژیم فاسد صدام را ساقط کنیم و رژیم دیگری جایگزین آن‏‎ ‎‏کنیم. حتی اگر بیست یا سی سال دیگر هم در اسارت بمانیم تسلیم نمی شویم. به همین‏‎ ‎‏دلیل، وقتی امام قطعنامه را قبول کردند و صلح شد، اسرا خیلی ناراحت شدند و به‏‎ ‎‏عبارت بهتر، بهت زده شدند و اصلاً انتظار چنین چیزی را نداشتند.‏

‏طبیعی است که در هر جنگی، خبر صلح خوشحال کننده باشد، ولی تمام اسرا وقتی‏‎ ‎‏خبر صلح را شنیدند، ناراحت شدند و گریه کردند. اما چون این صلح در زمان حیات امام‏‎ ‎‏روی داده بود، بچه ها با آن اعتقاد قلبی که به امام داشتند، باز در مقابل اندیشه های امام‏‎ ‎‏تسلیم شدند و گفتند: ما اختیار کارمان دست امام است. ما می دانستیم امام اشراف به این‏‎ ‎‏قضیه دارد و مسائل را خیلی بهتر از ما درک می کنند؛ همان طور که حضرت امام فرمودند:‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 128
‏من جام زهر را می نوشم‏‎[1]‎‏، اسرا هم با اینکه راضی نبودند و در دل احساس می کردند‏‎ ‎‏شکستی بر آنها تحمیل شده است، ولی باز با افتخار آن را پذیرفتند و گفتند: صلاح کشور‏‎ ‎‏و صلاح انقلاب را امام بهتر از همه ما می دانند.‏

‏آری، با اینکه تمام زندگی یک اسیر در آزادی خلاصه می شود، ولی اسرای ایرانی‏‎ ‎‏از پایان یافتن جنگ ناراحت شدند. در عین حال، به فرمان و دستور امام راضی‏‎ ‎‏بودند و می گفتند: امام هر تصمیمی گرفتند، مورد رضای خدا و مورد رضایت‏‎ ‎‏ماست. اسرا در مشکلات و شبهاتی که در اسارت یا جنگ برایشان پیش می آمد، قلب‏‎ ‎‏خود را به حضرت امام وصل می کردند و تمام غمها و غصه ها و شبهاتشان برطرف‏‎ ‎‏می شد.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 129

  • )) صحیفه امام؛ ج 21، ص 93.