حسین مولایی راد

شادی پس از اندوه

‏حالی که بچه ها در این لحظه داشتند با هیچ زبانی قابل توصیف نیست و ما هر قدر‏‎ ‎‏هنرمند باشیم یا قدرت بیان خوبی داشته باشیم، قادر به وصف حالت آن بچه های اسیر‏‎ ‎‏و مظلوم که بزرگترین امید خود در دنیا را از دست داده بودند نیستیم: یکی به زمین‏‎ ‎‏می خورد، یکی به شدت گریه می کرد و یکی دیگر از حال می رفت. ما چون در بین‏‎ ‎‏بچه ها به عنوان روحانی معروف بودیم، باید مقداری خویشتن داری می کردیم؛ لذا‏‎ ‎


کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 144
‏بر اساس بعضی آیات قرآن مانند ‏وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ‎[1]‎‏ و مانند آن،‏‎ ‎‏مقداری به خودمان تسکین دادیم. بعد بلند شدیم و مقداری با بچه ها گشتیم و چون نمی توانستیم حرف بزنیم امکان برقراری ارتباط کلامی با بچه ها را نداشتیم؛ لذا هیچ‏‎ ‎‏صدایی از بچه ها بلند نمی شد. شاید بیش از 150 الی 200 نفر در محوطه اردوگاه بودند.‏‎ ‎‏همه این طرف و آن طرف می رفتند، ولی هیچ کس با دیگری حرف نمی زد. عراقی ها هم‏‎ ‎‏ساکت بودند و اظهار خوشحالی نمی کردند. همین وضع ادامه داشت تا اینکه شب همان‏‎ ‎‏روز متوجه شدیم مقام معظم رهبری مسئولیت رهبری انقلاب را به عهده گرفته اند. از‏‎ ‎‏این بابت خیلی خوشحال شدیم و بهانۀ خوبی برای صحبت پیدا کردیم، لذا برای بچه ها‏‎ ‎‏صحبت کردیم و گفتیم: شکر خدا مقام معظم رهبری هستند و مشکلات جامعه را حل‏‎ ‎‏می کنند و بالاخره، کسی هست که ان شاءالله نظام جمهوری اسلامی و انقلاب را به دست‏‎ ‎‏آقا امام زمان(عج) بسپارد.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 145

  • )) آل عمران / 144.