عباس سعادتی فر

سربازی که به امام علاقه داشت

‏یادم هست در اردوگاه ما سربازی بود به نام ثائر که خیلی آدم خوبی بود و می گفت: من به‏‎ ‎‏امام علاقه دارم، ولی کاری نمی توانم انجام بدهم، چون اینجا اگر دست از پا خطا کنم‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 152
‏کارم تمام است. واقعاً هم راست می گفت و به امام علاقه داشت. در عوض، بعضیها به‏‎ ‎‏همین نسبت از امام عقده و کینه داشتند.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 153