حسین دشتی

راز و نیاز

‏روزنامه های عراق از چهار ـ پنج سال قبل از بیماری و رحلت امام، موضوع بیماری ایشان‏‎ ‎‏را هر چند وقت یک بار اعلام می کردند؛ مثلاً می گفتند فلانی در حال مرگ است و‏‎ ‎‏حکومت را باید تحویل کسی دیگر بدهد و به احتمال زیاد ایشان کنار می رود و کس‏‎ ‎‏دیگری به جای او تصمیم گیری می کند و... ؛ ولی بعد از مدتی، باز امام می آمد و‏‎ ‎‏سخنرانی می کرد و هر چه آنها بافته بودند پنبه می شد. این بود تا اینکه یک شب،‏‎ ‎‏تلویزیون عراق امام را در بیمارستان نشان داد. دستگاههای مربوط به اتاق مراقبتهای‏‎ ‎‏ویژه به ایشان وصل بود و سید احمد آقا هم کنار ایشان نشسته بود. ما با دیدن این تصویر‏‎ ‎‏از امام، به درستی خبر بیماری امام و بستری شدن ایشان در بیمارستان پی بردیم. ‏

‏پس از آن، ما را نگرانی و اضطراب شدیدی فراگرفت و مشغول توسل و دعا و راز و نیاز‏‎ ‎‏به درگاه الهی شدیم. از خداوند می خواستیم به امام سلامتی بدهد و ما را دشمن شاد نکند. ‏

‏یادم هست یک روز صبح ساعت شش بود. من نشسته بودم و درس می خواندم که‏‎ ‎‏اخبار اعلام کرد امروز خبرهایی در ایران شده، چرا که از صبح امروز رادیوی ایران فقط‏‎ ‎‏قرآن پخش می کند. این خبر را عده ای از بچه ها شنیدند و عده ای هم نشنیدند. ساعت‏‎ ‎‏هفت هم وقتی برای آمار حاضر شدیم، باز اخبار همین را اعلام کرد و گفت که از ساعت‏‎ ‎‏پنج صبح تا حالا، رادیو ایران قرآن پخش می کند. در اخبار ساعت هشت صبح بود که ما‏‎ ‎‏خبر رحلت حضرت امام را از رادیو عراق شنیدیم. در آن لحظه، همه گریه می کردند و‏‎ ‎‏ناراحت بودند. وقتی بچه ها در آسایشگاهها جمع شدند، عده ای این مسأله را تحلیل‏‎ ‎‏کردند و گفتند: امکان دارد این خبر هم دروغ باشد. چون ما آنقدر دروغ در این باره شنیده‏‎ ‎‏بودیم که نمی توانستیم به راحتی این خبر را باور کنیم، ولی به هرحال، از قرائن و‏‎ ‎‏شواهدی که درباره بیماری امام وجود داشت و اخباری که از ایران می رسید، می شد‏‎ ‎‏فهمید که خبر راست است.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 161