علی قاسمی مقدم

قسم به جان امام

‏وقتی می خواستند حاج آقا ابوترابی را وارد اردوگاه موصل چهار ـ که همان سه سابق‏‎ ‎‏باشد ـ بکنند، اول او را برده بودند طبقه بالا و به ایشان گفته بودند: قسم بخور اسرا را‏‎ ‎‏ساکت می کنی. چون آن اوایل اسرا خیلی داغ بودند و کارهای زیادی می کردند و جنب و‏‎ ‎‏جوش بالایی داشتند. عراقی ها هم هر جا که اسرا اینطور بودند، حاج آقا را می بردند تا‏‎ ‎‏آرامشان کند. خلاصه، حاج آقا قسم خورده بود، ولی عراقی ها گفته بودند قبول نیست‏‎ ‎‏باید قسم به کس دیگری بخوری. ایشان هم به یک نفر دیگر قسم خورده بود. باز ایراد‏‎ ‎‏گرفته بودند و می خواستند حاج آقا را مجبور کنند به جان امام قسم بخورد. سر آخر، به‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 167
‏حاج آقا گفته بودند باید به کسی قسم بخوری که ما هم او را قبول داشته باشیم و خیالمان‏‎ ‎‏راحت باشد. خلاصه، تا حاج آقا به جان حضرت امام قسم نخورده بود، دست از او‏‎ ‎‏برنداشته بودند.‏

‏می خواهم این را بگویم که چقدر مسأله امام خمینی(س) برای خود عراقی ها مهم‏‎ ‎‏بود. آنها می دانستند که قابل اعتمادترین کس برای اسرا خود حضرت امام است و روی‏‎ ‎‏همین مسأله اصرار داشتند که حاج آقا به جان امام قسم بخورد.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 168