محسن مهدوی نژاد

جرم نابخشودنی

‏یادم هست در تفتیشهایی که به صورت هفتگی از ما می کردند، عکس کوچکی از امام را‏‎ ‎‏از یکی دوستان گرفتند و این از نظر عراقی ها یک جرم نابخشودنی بود. جرمهای کوچک‏‎ ‎‏در خود اردوگاه رسیدگی می شد و برای آن تنبیه و سلول انفرادی و ضرب و شتم و کتک‏‎ ‎‏و شکنجه تا حد مرگ در نظر می گرفتند، که در برخی از موارد منجر به مرگ هم می شد.‏‎ ‎‏هر اردوگاهی هم برای خودش زندان و شکنجه گاهی داشت؛ اما جرمهای سنگین و‏‎ ‎‏نابخشودنی به بغداد گزارش می شد. این برادر ما را هم به بغداد فرستادند. در بغداد،‏‎ ‎‏برنامه ها مفصل تر بود که خودش داستانی دارد؛ مثلاً، دادگاه مخصوص نظامی تشکیل‏‎ ‎‏می شد که قاضی و مأموران، همه نظامی بودند و هم به جرایم عراقی ها و هم به جرایم‏‎ ‎‏اسرای جنگی رسیدگی می کردند. خلاصه، این اسیر ایرانی را به آنجا برده بودند و بعد‏‎ ‎‏از کلی عذاب و شکنجه، به پانزده تا بیست سال زندان محکومش کرده بودند. بدان معنا‏‎ ‎‏که اگر جنگ ادامه پیدا می کرد، او این مدت را در زندان می ماند که خوشبختانه جنگ‏‎ ‎‏تمام شد و اسرا برگشتند و ایشان آزاد شد و به ایران آمد؛ ولی مدتی که در عراق بودیم،‏‎ ‎‏ایشان در سلول بود و آزاد نشد و او را به اردوگاه برنگرداندند.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 177