قدمعلی اسحاقیان

اول زیارت امام، بعد زیارت خانواده

‏در قرنطینه تهران که بودیم، یکی از برنامه ها زیارت مرقد حضرت امام بود. از مسئولان‏‎ ‎‏درخواست کردیم قبل از اینکه به خانه برویم ما را به مرقد امام ببرند و گفتیم که ما حاضر‏‎ ‎‏نیستیم به خانه برویم، مگر اینکه مرقد حضرت امام را زیارت کنیم. مسئولان قرنطینه هم‏‎ ‎‏وسایل نقلیه را فراهم کردند و نیمه شب ما را با چند اتوبوس به مرقد امام بردند. وقتی ما‏‎ ‎‏را پیاده کردند فکر می کنم حدود صد متر تا مرقد حضرت امام فاصله بود. بچه های آزاده‏‎ ‎‏همین طور که از اتوبوس پایین می آمدند خودشان را روی زمین می انداختند و به حالت‏‎ ‎‏سینه خیز می آمدند تا به ضریح حضرت امام می رسیدند. خلاصه، حالت خیلی عجیبی‏‎ ‎‏بود و هر کس این صحنه را می دید گریه می کرد. صحنۀ بسیار غمناکی بود که در یادها‏‎ ‎‏ماند.‏


کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 187

‎ ‎

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 188