حبیب الله‌ معصوم

قطرۀ اشک امام

‏من درباره پذیرش قطعنامه خوابی در مورد امام دیدم. قبل از آن، ذهنم درگیر این جمله‏‎ ‎‏امام بود که فرموده بودند من جام زهر را می نوشم. می خواستم بدانم این زهر را چه‏‎ ‎‏کسی به امام داده و امام از سوی چه کسی مجبور به پذیرش قطعنامه شده است؟ آن فرد‏‎ ‎‏دوست بوده یا دشمن؟ این بود تا یک شب خواب دیدم با سایر اسرا در یک سالن‏‎ ‎‏آمفی تئاتر هستیم و امام و حاج احمد آقا روی سِن نشسته اند. امام یکباره شروع به گریه‏‎ ‎‏کردند و آنقدر گریه کردند که حضار هم از حال ایشان به گریه افتادند. امام طوری گریه‏‎ ‎‏می کردند که قطرات اشک از پشت دستمالشان به شدت می بارید. بعد از آن، امام کاغذی‏‎ ‎‏از جیبشان در آوردند و شروع به خواندن کردند. آن کاغذ نتایج قبول قطعنامه بود. هر قدر‏‎ ‎‏امام بیشتر می خواندند صورتشان نورانی تر می شد و پیدا بود که نتایج قبول قطعنامه نتایج‏‎ ‎‏خیری است که شاید منجر به ظهور حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ‏‎ ‎‏شود. بعد از پایان گریه امام، من نزد ایشان رفتم و دیدم روی صورت ایشان یک قطره‏‎ ‎‏اشک باقی مانده است. آن را برداشتم و برای تبرک خوردم. بعد از اینکه از خواب بیدار‏‎ ‎‏شدم، این شعر را نوشتم:‏

‏ ‏

تعبیر ما چه باشد ای خواب قصه گویان  ‎ ‎یارم ز اشک چشمش می داد بر گدایان


کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 192
مه یازده ستاره با مهر در سجودند  ‎ ‎بر یوسف اسیری در شهر کامیاران

برتاب ماه حکمت بر بارگاه زندان  ‎ ‎بر شاعران چه پنهان لطف سخن سرایان

ما تشنه و مقاوم در چشمه نگاهت  ‎ ‎بنما شراب اشکی بر جام بی نوایان

بر پیروان راهش گفتی خطر فراوان  ‎ ‎گفتم خطر نباشد بر خیل راستگویان 

زندانی نگاهت وه آتشین سرآید  ‎ ‎این بهترین غزل را در وصف جانفزایان

بر هفت قامت عشق رخت سیه بریدند  ‎ ‎از ماتم شهیدان از داغ سر جدایان

بلبل دگر نگوید بر گل ز داغ هجران  ‎ ‎هجر دگر رسیده از مهر ماه رویان

عاصی به هاتف دل دیگر روا نباشد  ‎ ‎جز شعر وحدت آری صبحی غزل سرایان

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 193