عبدالکریم مازندرانی

مگر خوابش را ببینی!

‏من سربازهای عراقی شیعه و حتی سنی ای را دیدم که بسیار علاقمند به امام بودند و‏‎ ‎‏به شدت به ایشان عشق می ورزیدند و احساس می کردند نهایی ترین راه و کاربردی ترین‏‎ ‎‏راه برای خلاصی از استبداد و دیکتاتوری صدام و رسیدن به ارزشها و داشتن شخصیت‏‎ ‎‏عالی و متعالی اسلامی، تمسک به تعالیم امام است.‏

‏یادم هست یک سرهنگ عراقی در اردوگاه یازده بود که یک روز آمد و من فکر‏‎ ‎‏می کنم حرف آخر را زد. او به یکی از سرهنگهای نیروی هوایی ایران گفت: به نظرت، تار‏‎ ‎‏و تنبور دوباره در ایران راه می افتد؟ (منظورش نظام شاهنشاهی بود.) سرهنگ ایرانی‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 235
‏به او پاسخ داد: دو ـ سه سال دیگر. سرهنگ عراقی گفت: مگر خوابش را ببینی! تا‏‎ ‎‏خمینی هست، تا ارزشهای خمینی هست، دیگر شما خواب اینجور چیزها را هم‏‎ ‎‏نمی بینید.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 236