عبدالکریم مازندرانی

نماز جمعه هم می خواندیم

‏ما طلبه بودیم و به هر حال خود را در برابر فرهنگ و اعتقادات دوستان و حفظ ارزشها‏‎ ‎‏مسئول می دانستیم؛ لذا از همان اوایل شروع به تشکیل گروههای فرهنگی کردیم. حتی‏‎ ‎‏نشریاتی داشتیم که من روزهای یکشنبه منتشر می کردم و برای همه بچه ها خوانده‏‎ ‎‏می شد. چون ما کاغذ به قدر کافی نداشتیم، مطالب را روی کاغذی می نوشتیم و چهار‏‎ ‎‏نفر بلند می شدند قسمتهای مختلفش را می خواندند. قسمت اقتصادی را یک نفر‏‎ ‎‏می خواند؛ قسمت فرهنگی را یک نفر دیگر می خواند؛ ادبیاتش را یکی می خواند و این‏‎ ‎‏خیلی جالب بود. ما کارهای مختلفی هم انجام می دادیم؛ مثلاً تشکیل گروه تئاتر که‏‎ ‎‏دوستان دیگر انجام می دادند و در این زمینه فعال بودند و تئاترهای خوبی می ساختند؛‏‎ ‎‏چه درباره مفاهیم اخلاقی مثل غیبت و چه مفاهیم سیاسی و چه مفاهیم اجتماعی.‏‎ ‎‏تقریباً، همه کارهایی که ما می کردیم فرهنگی بود. من خودم بارها درباره عقاید در جمع‏‎ ‎‏صد نفر یا بالاتر سخنرانی کردم و دوستان دیگر هم همین طور. درباره مسائل سیاسی هم‏‎ ‎‏صحبت می کردیم و هر کس هر چه می دانست می گفت. کلاسهای زیادی هم داشتیم؛‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 240
‏حفظ قرآن داشتیم و از مهمترین کارهای فرهنگی ما در اسارت، حفظ قرآن و آموزش‏‎ ‎‏قرآن بود. خیلی هم اثر داشت. بدون اغراق، حفظ قرآن در روحیه بچه ها فوق العاده اثر‏‎ ‎‏می گذاشت و فوق العاده به ما استقامت می بخشید؛ ما را قوی می کرد؛ به ما روحیه می داد‏‎ ‎‏و از همه کارها تأثیرش بالاتر بود. علاوه بر این، پرداختن به شخصیت امام و معرفی و ذکر‏‎ ‎‏و یاد ایشان و بیان کلمات گهربار امام از کارهای دیگر و مهم ما بود. ما کارهای دیگری هم‏‎ ‎‏داشتیم، مثل نماز جماعت. حتی این اواخر، چون خطرناک نبود، نماز جمعه هم در آنجا‏‎ ‎‏خواندیم.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 241