مصطفی محمدی نجف آبادی

تفرقه، هدف دشمن

‏بچه ها در اسارت هرچه بیشتر اذیت می شدند و شکنجه می دیدند و کتک می خوردند،‏‎ ‎‏ارادتشان به حضرت امام بیشتر می شد و این دقیقاً عکس تفکر پوچ عراقی ها بود. البته،‏‎ ‎‏اسرای ما دو دسته بودند: یک دسته بسیجیها بودند و دسته دیگر سربازانی بودند که‏‎ ‎‏به اصطلاح به خاطر انجام خدمت سربازی به جبهه آمده بودند. دسته اول امام را‏‎ ‎‏به خوبی می شناختند و به خاطر این شناخت، ارادت قلبی بسیار زیادی به او داشتند؛ ولی‏‎ ‎‏دسته دوم کمتر با امام و افکار امام آشنایی داشتند و آن اعتقاد محکم و راسخی را که در‏‎ ‎‏بسیجیها دیده می شد، نداشتند. عراقی ها هم روی آنها بیشتر کار می کردند و‏‎ ‎‏به همین خاطر، خیلی مواقع از آنها می خواستند به امام توهین کنند و گاهی به نتیجه هم‏‎ ‎‏می رسیدند. عراقی ها آنها را از ما جدا کرده بودند تا افکار ما روی آنها تأثیر نگذارد، ولی‏

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 252
‏با فعالیتهای بچه ها و تبلیغاتی که درباره امام می کردند و آگاهیهایی که به اسرا داده‏‎ ‎‏می شد، بعد از مدتی آنها هم ارادتمند امام شدند و در مقابل خواسته های عراقی ها‏‎ ‎‏باصلابت ایستادند.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 253