مقاله اولی‌ در آدابی که در تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضرور است و در آن چند فصل است.

فصل دهم در دعوت به تحصیل حضور قلب

فصل دهم در دعوت به تحصیل حضور قلب

‏اکنون که فضیلت و خواصّ حضور قلب را عقلاً و نقلاً دانستی و‏‎ ‎‏ضررهای ترک آن را فهمیدی، علم تنها کفایت نکند بلکه حجّت را تمام‏‎ ‎‏ تر نماید؛ دامن همّت به کمر زن و آنچه را دانستی در صدد تحصیل آن باش و‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 40
‏علم خود را عملی کن تا استفاده از آن بری و برخوردار از آن شوی. قدری‏‎ ‎‏تفکّر کن که به حسب روایاتْ اهل بیت عصمت علیهم السلام، که معادن‏‎ ‎‏وحی و تمام فرمایشاتشان و علومشان از وحی الهی و کشف محمّدی صلی اللّه‏‎ ‎‏ علیه و آله و سلم است، قبولی نماز شرط قبولی سایر اعمال است؛ و اگر نماز‏‎ ‎‏قبول نشود، به اعمال دیگر اصلاً نظر نکنند.‏‎[1]‎‏ و قبولی نماز به اقبال قلب‏‎ ‎‏است که اگر اقبال قلب در نماز نباشد، از درجۀ اعتبار ساقط و لایق محضر‏‎ ‎‏حضرت حق نیست و مورد قبول نمی شود، چنانچه در احادیث سابقه معلوم‏‎ ‎‏شد. پس، کلید گنجینۀ اعمال و باب الأبواب همۀ سعادات حضور قلب‏‎ ‎‏است که با آن فتح باب سعادت بر انسان می شود و بدون آن جمیع عبادات از‏‎ ‎‏درجۀ اعتبار ساقط می شود.‏

‏     الحال قدری با نظر اعتبار اندیشه کن و اهمّیّت مقام و بزرگی موقف را با‏‎ ‎‏دیدۀ بصیرت بنگر و با جدّیّت تمام قیام به امر کن. کلید درِ سعادت و درهای‏‎ ‎‏بهشت و کلید درِ شقاوت و درهای جهنّم در این دنیا در جیب خود تو است‏‎ ‎‏می توانی درهای بهشت و سعادت را به روی خود مفتوح کنی و می توانی‏‎ ‎‏بخلاف آن باشی. زمام امر در دست تو است، خدای تبارک و تعالی حجّت را‏‎ ‎‏تمام و راههای سعادت و شقاوت را نموده و توفیقات ظاهری و باطنی را عطا‏‎ ‎‏فرموده؛ آنچه از جانب او و اولیای او است تمام است، اکنون نوبت اقدام ما‏‎ ‎‏است؛ آنها راهنمایند و ما راهرو. آنها عمل خود را انجام دادند به وجه احسن‏‎ ‎‏و عذری باقی نگذاشتند و لمحه ای کوتاهی نکردند، تو نیز از خواب غفلت‏‎ ‎‏برخیز و راه سعادت خود را طی کن و از عمر و توانایی خود استفاده نما که اگر‏‎ ‎‏وقت بگذرد و این نقد عمر و جوانی و گنج قوّت و توانائی از دستت برود جبران‏‎ ‎‏ندارد. اگر جوانی، مگذار به پیری رسی که در پیری مصیبتهایی داری که پیرها‏‎ ‎‏می دانند و تو غافلی. اصلاح در حال پیری و ضعف از امور بسیار مشکل‏‎ ‎‏است. و اگر پیری، مگذار بقیۀ عمر از دستت برود که باز هرچه باشد تا در این‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 41
‏عالم هستی راهی به سعادت داری و دری از سعادت به رویت باز است؛ خدا‏‎ ‎‏نکند که این در بسته شود و این راه منسدّ گردد که آن وقت اختیار از دستت برود‏‎ ‎‏و جز حسرت و ندامت و افسوس از گذشتن امر نصیبی نداری.‏

‏     پس ای عزیز، اگر ایمان به آنچه ذکر شد که گفتۀ انبیاء علیهم السلام‏‎ ‎‏است آوردی و خود را برای تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیّا نمودی و لازم‏‎ ‎‏دانستی حضور قلب را که کلید گنج سعادت است تحصیل کنی، راه تحصیل‏‎ ‎‏آن آن است که اوّلاً رفع موانع حضور قلب را نمایی و خارهای طریق را از سر‏‎ ‎‏راه سلوک ریشه کن کنی و پس از آن اقدام به خود آن کنی. امّا مانع حضور‏‎ ‎‏قلب در عبادات، تشتّت خاطر و کثرت واردات قلبیّه است. و این گاهی از‏‎ ‎‏امور خارجه و طرق حواسّ ظاهره حاصل می شود؛ مثل آنکه گوش انسان در‏‎ ‎‏حال عبادت چیزی بشنود و خاطر به آن متعلق شده مبدأ تخیّلات و تفکّرات‏‎ ‎‏باطنیّه گردد و واهمه و متصرّفه در آن تصرّف نموده از شاخه ای به شاخه ای‏‎ ‎‏پرواز کند؛ یا چشم انسان چیزی ببیند و منشأ تشتّت خاطر و تصرّف متصرّفه‏‎ ‎‏گردد؛ یا سایر حواسّ انسان چیزی ادراک کند و از آن انتقالات خیالیّه حاصل‏‎ ‎‏شود.‏

‏     و طریق علاج این امور را گرچه فرمودند رفع این اسباب است، مثل آن‏‎ ‎‏که در بیت تاریکی یا محلّ خلوتی بایستد و چشم خود را در وقت نماز ببندد و در‏‎ ‎‏مواضعی که جلب نظر می کند نماز نخواند؛ چنانچه مرحوم شهید سعید‏‎ ‎‏رضوان اللّه علیه از بعض متعبّدین نقل فرماید که در خانۀ کوچک تاریکی که‏‎ ‎‏وسعت آن به قدر آن باشد که ممکن باشد در آن نماز خواندن عبادت‏‎ ‎‏می کردند.‏‎[2]‎‏ ولی معلوم است این، رفع مانع نکند و قلع مادّه ننماید. زیرا که‏‎ ‎‏عمده تصرّف خیال است که با منشأ جزئی کار خود را انجام می دهد؛ بلکه گاه‏‎ ‎‏شود که در خانۀ تاریک و کوچک و تنها تصرّف واهمه و خیال بیشتر شود و به‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 42
‏مبادی دیگر برای دعابه و بازی خود دست آویز شود. پس، قلع مادّۀ کلّی‏‎ ‎‏به اصلاح خیال و وهم است و ما پس از این اشاره به آن می کنیم. بلی، گاهی‏‎ ‎‏این طور از علاج هم در بعضی از نفوس بی تأثیر و خالی از اعانت نیست، ولی‏‎ ‎‏ما دنبال علاج قطعی و قلعِ سبب حقیقی می گردیم و آن بدین حاصل نشود.‏‎ ‎‏     و گاهی تشتّت خاطر و مانع از حضور قلب، از امور باطنه است. و آن به‏‎ ‎‏طریق کلّی دو منشأ بزرگ دارد که عمدۀ امور به آن دو منشأ برگردد:‏

‏     یکی هرزه گردی و فرّار بودن خود طایر خیال است؛ زیرا که خیال قوّه ای‏‎ ‎‏است بسیار فرّار که دائماً از شاخه ای به شاخه ای آویزد و از کنگره ای به‏‎ ‎‏کنگره ای پرواز کند؛ و این مربوط به حبّ دنیا و توجّه به امور دنیّه و مال و منال‏‎ ‎‏دنیوی نیست، بلکه فرّار بودن خیال خود مصیبتی است که تارک دنیا نیز به آن‏‎ ‎‏مبتلا است. و تحصیل سکونت خاطر و طمأنینۀ نفس و وقوف خیال از امور‏‎ ‎‏مهمّه ایست که به اصلاح آن علاج قطعی حاصل شود، و پس از این به آن‏‎ ‎‏اشاره می کنیم.‏

‏     منشأ دیگر، حبّ دنیا و تعلّق خاطر به حیثیّات دنیوی است که رأس‏‎ ‎‏خطیئات و امّ الأمراض باطنه است که خار طریق اهل سلوک و سرچشمۀ‏‎ ‎‏مصیبات است؛ و تا دل متعلّق به آن و منغمر در حبّ آن است، راه اصلاح‏‎ ‎‏قلوب منسدّ و درِ جملۀ سعادات به روی انسان بسته است. و ما در ضمن دو‏‎ ‎‏فصل اشاره به رفع این دو منشأ بزرگ و دو مانع قوی می نماییم ان شاءاللّه .‏

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 43

  • ))    پاورقی 13.
  • )) التّنبیهات العلیّة علی وظائف الصّلوة القلبیّة، ص 110 مطبوع در مجموعۀ افادات شهید ثانی، چاپ سنگی 1313، خط محمدحسن جرفادقانی.