مقاله ثانیه در مقدّمات نماز است و ذکر بعض آداب قلبیه آن و در آن چند مقصد است

باب دوم در اعتبارات قلبیّه ستر عورت است

باب دوم در اعتبارات قلبیّۀ ستر عورت است

‏ ‏

‏     چون سالک الی اللّه خود را حاضر در محضر مقدّس حق جلّ و علا دید،‏‎ ‎‏بلکه باطن و ظاهر و سرّ و علن خود را عین حضور یافت، چنانچه از ‏‏کافی ‏‏و‏‎ ‎‏ ‏‏توحید‏‏ روایت شده که حضرت صادق علیه السلام فرمود: اِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ‏‎ ‎‏لاََشَدُّ اِتّصٰالاً بِرُوحِ اللّه مِنْ اِتّصٰالِ شُعاعِ الشَّمْسِ بِها.‏‎[1]‎‏ بلکه به برهان قوی‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 94
‏متین در علوم عالیه پیوسته است که جمیع دائرۀ وجود از اعلی مراتب غیب تا‏‎ ‎‏ادنی منازل شهود عین تعلق و ربط و محض تدلّی و فقر است به قیّوم مطلق‏‎ ‎‏جلّت عظمته، و شاید اشاره به این معنی باشد آیۀ مبارکۀ ‏یٰا اَیُّهٰا النّاسُ اَنْتُمُ‎ ‎الْفُقَراءُ اِلَی اللّه هُوَ الْغَنِی الْحَمید.‎[2]‎‏ چه اگر موجودی از موجودات در حالی‏‎ ‎‏از حالات و آنی از آنات و حیثیّتی از حیثیّات تعلّق به عزّ قدس ربوبی نداشته‏‎ ‎‏باشد از بقعۀ امکان ذاتی و فقر خارج  و در حریم وجوب ذاتی و غنا داخل‏‎ ‎‏گردد. و عارف باللّه و سالک الی اللّه باید این مطلب حقّ برهانی و این لطیفۀ‏‎ ‎‏الهیّۀ عرفانیّه را به واسطۀ ریاضات قلبیّه از حدّ عقل و برهان در لوح قلب‏‎ ‎‏نگاشته به سرحدّ عرفان رساند تا آن که حقیقت ایمان و نور آن در دلش جلوه‏‎ ‎‏کند. و اصحاب قلوب و اهل اللّه از حدّ ایمان به منزل کشف و شهود قدم‏‎ ‎‏گذارند. و آن با شدّت مجاهده و خلوت مع اللّه و عشق باللّه حاصل شود؛‏‎ ‎‏چنانچه در ‏‏مصباح الشریعة ‏‏گوید که حضرت صادق علیه السلام فرمود:‏

‏     ‏اَلْعٰارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَ قَلْبُهُ مَعَ اللّه . لَوْ سَهیٰ قَلْبُهُ عَنِ اللّه طَرْفَةَ عَیْنٍ،‎ ‎لَماتَ شَوْقاً الَیْهِ. وَ الْعٰارِف ُ اَمینُ وَدائِعِ اللّه وَ کَنْزُ اَسْرارِهِ، وَ مَعدِنُ نُورِهِ، وَ دَلیلُ‎ ‎رَحْمَتِهِ عَلی خَلْقِهِ، وَ مَطیَّةُ عُلومِهِ، وَ مِیزانُ فَضْلِهِ قَدْ غَنِیَ الخَلْقِ‎ ‎وَالمُرادِ وَ الدُّنْیٰا؛ و لاٰ مُونِسَ لَهُ سِوَی اللّه ؛ وَ لاٰ نُطْقَ وَ لا اِشارَةَ وَ لا نَف سَ اِلاّ باللّه للّه مِنَ‎ ‎اللّه مَعَ اللّه .‎[3]‎

‏    ‏‏بالجمله، سالک چون خود را به جمیع شئون عین حضور دید، ستر‏‎ ‎‏جمیع عورات. ظاهریّه و باطنیّه کند برای حفظ محضر و ادب حضور. و چون‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 95
‏دریافت که کشف عورات باطنه در محضر حق قباحت و فضاحتش بیشتر از‏‎ ‎‏کشف عورات ظاهره است به مقتضای حدیث ‏اِنَّ اللّه لاٰ یَنْظُرُ اِلٰی صُورِکُمْ،‎ ‎وَ لکِنْ یَنْظُرُ اِلی قُلوبِکُم.‎[4]‎‏ و عورات باطنه ذمایم اخلاق و خبائث عادات و‏‎ ‎‏احوال ردیۀ خلقیّه است که انسان را از لیاقت محضر و ادب حضور ساقط‏‎ ‎‏می کند. و این اوّل مرتبه از هتک ستور و کشف عورات است.‏

‏     و باید دانست که اگر با پردۀ ستّاریّت  و غفّاریّت حق جلّ و علا انسان خود‏‎ ‎‏را مستوا نکند و در تحت اسم «ستّار» و «غفّار» با طلب غفّاریّت و ستّاریت‏‎ ‎‏واقع نشود، چه بسا شود که پردۀ ملک که برچیده شد و حجاب دنیا که برافکنده‏‎ ‎‏شد هتک ستور او در محضر ملائکۀ مقرّبین و انبیاء مرسلین علیهم السلام‏‎ ‎‏گردد؛ و خدا می داند که آن عورات باطنیّه که مکشوف شود قباحت و فضاحت‏‎ ‎‏و گند و رسوائیش چقدر است.‏

‏     ای عزیز، اوضاع عالم آخرت را با این عالم قیاس مکن که این عالم را‏‎ ‎‏گنجایش ظهور یکی از نعمتها و نقمتهای آن عالم نیست. این عالم با همۀ‏‎ ‎‏پهناوری آسمانها و عوالمش گنجایش ظهور پرده ای از پرده های ملکوت‏‎ ‎‏سفلی، که عالم قبر هم از همان است، ندارد، چه رسد به ملکوت اعلی که‏‎ ‎‏عالم قیامت نمونۀ آن است. و در حدیث مفصّلی که شیخ شهید ثانی رضوان‏‎ ‎‏اللّه علیه در ‏‏منیة المرید ‏‏از حضرت صدّیقۀ کبری سلام اللّه علیها نقل می فرماید‏‎ ‎‏وارد است که فرمود: «رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: همانا علمای‏‎ ‎‏شیعیان ما محشور می شوند؛ و بر آنها خلعت می پوشند از خلعتهای کرامت به‏‎ ‎‏قدر کثرت علومشان و جدّیّت کردن آنها در ارشاد بندگان خدا؛ حتّی آنکه به‏‎ ‎‏بعضی آنها هزار هزار خلعت از نور داده شود ـ تا آنکه می فرماید ـ یک رشته از‏‎ ‎‏آن خلعتها افضل است از آنچه شمس بر آن طلوع می کند هزار هزار‏‎ ‎‏مرتبه‏‎``‎‏.»‏‎[5]‎‏ این راجع به نعیمش. و امّا راجع به عذابش، جناب فیض‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 96
‏رحمه اللّه در ‏‏علم الیقین ‏‏ از مرحوم صدوق حدیث کند که به اسناد خود از‏‎ ‎‏حضرت صادق سلام اللّه علیه روایت کند در ضمن حدیثی که جبرئیل به‏‎ ‎‏رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد که «اگر یک حلقه از آن سلسله ای که‏‎ ‎‏طولش هفتاد ذراع است بر دنیا نهاده شود، همانا دنیا ذوب شود از حرارت آن.‏‎ ‎‏و اگر قطره ای از زقّوم و ضریع آن بچکد در آبهای اهل دنیا، می میرند اهل آن‏‎ ‎‏از گند آن.»‏‎[6]‎‏ نعوذ باللّه من غضب الرّحمن.‏

‏     پس، سالک الی اللّه را لازم است که اوصاف خبیثه و اخلاق سیّئۀ خود‏‎ ‎‏را تبدیل به اوصاف کامله و فانی در بحر متلاطم بی پایان اوصاف کمالیّۀ حق،‏‎ ‎‏و ارض مظلمۀ طبیعیۀ شیطانیّه را تبدیل به ارض بیضاء مشرقه نماید، ‏و اَشْرَقَتِ‎ ‎اْلاَرْضُ بِنُورِ رَبِهّا‎[7]‎‏ را در خود دریابد، و مقام اسماء جمال و جلال ذات‏‎ ‎‏مقدّس را در مملکت وجود خود متحقّق نماید؛ و در این مقام در ستر جمال و‏‎ ‎‏جلال واقع شود و تخلّق به اخلاق اللّه پیدا کند و مقابح تعیّنات نفسیّه و ظلمات‏‎ ‎‏و همیّه بکلی مستور گردد. و اگر بدین مقام متحقّق شد، مورد عنایات خاصّه‏‎ ‎‏حق جلّ جلاله واقع گردد و بالطف خفّی خاص خود از او دستگیری فرماید و در‏‎ ‎‏تحت پردۀ کبریای خود او را به طوری مستور گرداند که جز خودش او را کسی‏‎ ‎‏نشناسد و او نیز جز حق کسی را نشناسد: ‏اِنَّ اَوْلیائی تَحْتَ قِبابی لا یَعرِفُهُمْ‎ ‎غَیْری.‎[8]‎‏ و در کتاب مقدّس الهی برای اهلش اشارات بسیار در این خصوص‏‎ ‎‏دارد؛ چنانچه فرماید: ‏اللّه وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلیَ النُّور.‎[9]‎‎ ‎‏اهل معرفت و اصحاب سابقۀ حسنی می دانند که جمیع تعیّنات خلقیّه و‏‎ ‎‏کثرات عینیّه ظلمات و نور مطلق حاصل نشود مگر به اسقاط اضافات و‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 97
‏شکستن تعیّنها که بتهای طریق سالک است. و چون ظلمات کثرات فعلیّه و‏‎ ‎‏وصفیّه مضمحل و منطمس در عین جمع شد، ستر جمیع عورات گردیده و‏‎ ‎‏حضور مطلق و وصول تامّ تحقّق یافته، و مصلّی در این مقام چنانچه مستور به‏‎ ‎‏حق است، مصلّی به صلوة حق است. و شاید صلوة معراج ختم رسل صلّی‏‎ ‎‏اللّه علیه و آله بدین طریق بوده در بعض مقامات و مدارج. واللّه العالم.‏

‏     ‏وصل‏: عن ‏‏مصباح الشّریعة‏‏، قال الصادق علیه السلام: ‏اَزْیَنُ اللِّباسِ‎ ‎لِلْمُؤمِنینَ لِباسُ التَّقْویٰ؛ وَاَنْعَمُهُ الاِیمانُ. قالَ اللّه عَزَّ وَ جلَّ: «وَ لباسُ التَّقْویٰ ذلِکَ‎ ‎خَیْرٌ.» وَ اَمّا اللِّباسُ الظّاهِرُ، فَنِعْمَةٌ مِنَ اللّه ؛ یَسْتُرُ عَوْراتِ بَنی آدَمَ. وَ هِیَ کَرامَةٌ اَکْرَمَ‎ ‎اللّه بِها عِبادَهُ ذُرِّیَّةَ آدَمَ(ع) لَم یُکْرِمْ غَیْرَهُمْ. وَ هِیَ لِلْمؤمِنینَ آلَةٌ لاَِداءِ مَا افْتَرَض َاللّه ‎ ‎عَلَیْهِمْ. وَ خَیْر لِباسِک ما با یَشْغَلُک عَنِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ، بَلْ یُقَرَّبُکَ مِنْ شُکْرِهِ وَ ذِکْرِهِ‎ ‎وَ طاعَتِهِ، وَ لا یَحْمِلُکَ فیها اِلی العُجْبِ وَ الرِّئاءِ وَ التَّزَیُّنِ وَ المُفاخَرَ وَ الخُیَلاءِ؛ فَاِنَّها‎ ‎مَنْ آفاتِ الدّینِ، وَ مُورِثَةُ القَسْوَةِ فِی الْقلْبِ. فَاِذا لَبِسْتَ ثَوْبَکَ، فَاذْکُرْ سَتْرَ اللّه تعالی‎ ‎عَلَیْکَ ذُنوبَکَ بِرَحْمَتِهِ. وَاَلبِسْ باطِنَکَ بِالصِّدْقِ، کما اَلْبَسْتَ ظاهِرَکَ بِثَوْبِکَ.‎ ‎وَلْیَکُنْ باطِنَکَ فی سِتْرِ الرَّهْبَةِ وَ ظاهِرُک فی سِتْر الطّاعَةِ. وَ اعْتَبِرْ بِفَضْلِ اللّه عَزّ وَ جَلّ‎ ‎حَیْثُ خَلَقَ اَسْبابَ اللّباسِ لِتَسْتُرَِالعَوْراتِ الظّاهِرَةَ، وَ فَتَحَ اَبوابَ التَّْوَبَهِ وَ الاِْنابَةِ‎ ‎لِتَسْتُرَ بِها عَوْراتِ الباطِنِ مِن الذُنوبِ وَ اَخْلاقِ السُّوءِ. وَ لا تَفْضَحْ اَحَداً حَیْثُ سَتَرَ‎ ‎اللّه عَلَیْکَ اَعظَمَ مَنْهُ. وَاشْتَغِلْ بِعَیْب نَفْسِکَ، وَاصْفَحْ عَمّا لا یُعینُکَ حالُهُ وَاَمْرُهُ.‎ ‎وَاحْذَرْ اَنْ تُفْنِیَ عُمْرَکَ لِعَمَلِ غَیْرِکَ، وَ یَتَّجِرَ بِرَأْسِ مالِکَ غَیْرِکَ وَ تُهْلِکَ نَفْسَکَ. فَاِنَّ‎ ‎نسیانَ الذُّنُوبِ مِنْ اَعْظَمِ عُقوبَةِ اللّه تعالی فی الْعاجِلِ، وَ اَوفَ اَسْبابِ الْعُقُوبَةِ فی‎ ‎الآجِلِ و مادامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلاً بِطاعةِ اللّه تعالیٰ وَ مِعْرِفَةِ عُیوبُ نَفْسِهِ وَ تَرْکِ ما یُشینُ‎ ‎فی دینِ اللّه ، فَهُوَ بِمُعْزِلٍ عَنِ الآفاتِ خائضُ فی بَحْرِ رَحمَةِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ، یفوزُ‎ ‎بِجَواهِرِ الفَوائِدِ مِنَ الحِکْمَةِ وَالْبَیٰانِ. وَ مادامَ ناسِیاً لِذُنُوِبِه جاهلاً لِعُیوبِهِ راجِعاً اِلی‎ ‎حَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ، لاٰ یَفْلَحُ اِذاً اَبَداً.‎[10]‎‏ اگر چه از مراجعه به بیانات سابقه تا اندازه ای‏‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 98
‏مقاصد حدیث شریف روشن گردد، ولی به عنوان شبه ترجمه اشارت به‏‎ ‎‏بعضی اشارات آن نمودن موجب صفای قلوب است. می فرماید:‏

‏     مزیّن ترین لباسها برای مؤمنین لباس تقوی است؛ و نرمترین لباس برای‏‎ ‎‏آنها لباس ایمان است؛ چنانچه خدای تعالی فرماید: «لباس تقویٰ بهترین‏‎ ‎‏لباس است.»‏‎[11]‎‏ و اما لباس ظاهر، از نعمتهای خداست که ستر عورت بنی‏‎ ‎‏آدم کند.و این کرامت خاص ذرّیۀ آدم علیه السلام ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ و به دیگر‏‎ ‎‏موجودات عطا نفرموده؛ ولی مؤمنین نیز این نعمت را صرف اداء واجبات‏‎ ‎‏الهیه نمایند. و نیکوترین لباس تو آن است که تو را ازیاد خدا غافل نکند و‏‎ ‎‏مشغول به غیر ننماید، بلکه به شکر و ذکر و طاعتش نزدیک کند. پس باید در‏‎ ‎‏ماده و هیئت لباس از آنچه موجب غفلت و بُعد از ساحت قدس حق است‏‎ ‎‏احتراز کنی؛ و بدانی که در لباسها بلکه در کلّیۀ امور عادیّه اموری است که‏‎ ‎‏انسان را از حق غافل و به دنیا مشغول کند و در قلب ضعیف تو تأثیرات بدی‏‎ ‎‏نماید و به عجب و ریا و تزیّن و فخریّه و کبر مبتلا کند که همه آفات دین است و‏‎ ‎‏باعث قساوت قلب است.‏

‏     و چون لباس ظاهر را پوشیدی، به یاد بیاور که حق تعالی با پردۀ رحمت‏‎ ‎‏خود گناهان تو را ستر فرموده. و چنانچه ظاهرت را به لباس ظاهر ملبّس‏‎ ‎‏نمودی، از لباسهای باطنی غفلت مکن و باطن خود را به لباس راستی‏‎ ‎‏ملبّس نما. و باید باطن خویش  را در ستر خوف و رهبت و ظاهر خود را در ستر‏‎ ‎‏طاعت قرار دهی؛ و از فضل حقّ تعالی عبرت گیری که لباس ظاهر را لطف‏‎ ‎‏فرموده که عیوب ظاهرۀ خودرا به آن مستور کنی، و ابواب توبه و انابه را به‏‎ ‎‏روی تو مفتوح فرموده تا عورتهای باطنیّه را که گناهان و خلقهای بد است به آن‏‎ ‎‏بپوشانی. و رسوا مکن احدی را، چنانچه حق تو را رسوا نفرموده در چیزهایی‏‎ ‎‏که اعظم است. و اشتغال به عیب خود پیدا کن تا درِ اصلاح به تو باز شود؛ و‏‎ ‎‏صرف نظر کن از چیزهایی که اعانت نکند تو را. و بر حذر باش از اینکه عمر‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 99
‏خود را فانی کنی برای عمل دیگران، و نتیجۀ اعمال تو به دفتر دیگران نوشته‏‎ ‎‏شود، و با رأس المال تو دیگران تجارت نمایند، و خود را به هلاکت انداز؛‏‎ ‎‏زیرا که فراموشی گناه خویش از بزرگترین عقوباتی است که حق تعالی در دنیا‏‎ ‎‏انسان را مبتلا کند، چه که به اصلاح نفس قیام نکند؛ و از وافرتر اسباب‏‎ ‎‏عذاب است در آخرت. و مادامی که بنده اشتغال به طاعت حق جلّ و علا دارد‏‎ ‎‏و مشغول به شناختن عیبهای خویش است و تارک چیزهایی است که عیب‏‎ ‎‏است در دین خدا، از آفات برکنار است و در دریای رحمت حقّ غوطه ور‏‎ ‎‏است، و فائز شود به گوهرهای حکمت و بیان. ومادامی که فراموش کند‏‎ ‎‏گناهان خود را و عیوب خود را نداند و به حول و قوّۀ خود اعتماد کند، رستگاری‏‎ ‎‏برای او هرگز حاصل نشود.‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 100

  • )) «همانا پیوند روح مؤمن به روح خدا استوارتر از پیوستگی پرتو آفتاب به آن است.» اصول کافی، ج 3، ص 242، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب اخوة المؤمنین بعضهم لبعض»، حدیث 4.
  • )) «ای مردم شمایید نیازمندان به خدا و خداست بی نیاز ستوده.» (فاطر / 15)
  • )) «عارفْ جسمش در میان خلق است و دلش با خداست. اگر یک چشم بهم زدن دلش از خدا غافل شود از شدت شوق به خدا هلاک گردد. و عارف امین امانتهای الهی، گنجینه اسرار خدا، معدن نور او، راهنمای رحمت او بر خلقش، حامل علوم او و میزان فضل و عدل اوست. عارفْ از خلق، مرادهای دنیوی، و از دنیا بی نیازی جسته و جز خدا همدمی ندارد؛ و سخنی نمی گوید، اشاره ای نمی کند و نفسی نمی کشد جز به خدا، برای خدا، از خدا و با خدا.» مصباح الشریعة، «الباب الخامس و التّسعون، فی المعرفة.»
  • ))    پاورقی 58.
  • )) منیة المرید، ص 24.
  • )) علم الیقین، ج 2، ص 1033.
  • )) «و زمین به نور پروردگارش روشن شود.» (زمر / 69)
  • )) «دوستان من در زیر قبّه های من اند؛ جز من کسی آنها را نمی شناسد.» احیاء علوم الدین، ج 4، ص 256 . حدیث قدسی است و در ضبط آن «قبابی» و «قبایی» هر دو وارد شده است.
  • )) «خدا ولیّ کسانی است که ایمان آورده اند (واو) ایشان را از تاریکیها به سوی نور بیرون می برد.» (بقره / 257)
  • )) مصباح الشریعة، «الباب السّابع، فی اللّباس».
  • )) (اعراف / 26)