مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

تنبیه عرفانی

تنبیه عرفانی

‏     ‏‏بدان که از برای شهادت مراتبی است که ما به بعض مراتب آن اکتفا‏‎ ‎‏می کنیم به حسب مناسبت این اوراق.‏

‏     اول، شهادت قولیّه است. و آن معلوم است. و این شهادت قولیّه اگر‏‎ ‎‏مشفوع با شهادت قلبیه نشود، ولو به بعض مراتب نازلۀ آن، شهادت نخواهد‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 131
‏بود، بلکه خدعه و نفاق خواهد بود؛ چنانچه در باب تکبیر از حضرت صادق‏‎ ‎‏حدیث شد.‏‎[1]‎‏ ‏

‏    ‏‏دوم، شهادت فعلیّه است. و آن چنان است که انسان به حسب عملهای‏‎ ‎‏جوارحی شهادت دهد؛ مثلاً، در طرز اعمال و جریان افعال خود حقیقت ‏لا‎ ‎مُؤَثِّرَ فی الوجودِ اِلاَّ اللّه ‏ را داخل کند؛ و چنانچه لازمۀ شهادت قولیّه اش آن است‏‎ ‎‏که کسی را مؤثّر نداند، نقشۀ اعمالش نیز چنان باشد؛ پس، دست احتیاج‏‎ ‎‏خود را جز در محضر مقدس حق جلّ و علا دراز نکند و چشم امید خود را به‏‎ ‎‏موجودی از موجودات باز ننماید، و پیش بندگان ضعیف اظهار غنا و استغنا‏‎ ‎‏کند و از ضعف و ذلت و عجز کناره گیرد. و این مطلب در احادیث شریفه بسیار‏‎ ‎‏است؛ چنانچه در روایت ‏‏کافی‏‏ شریف است که «عزّ مؤمن استغناء اوست از‏‎ ‎‏مردم.»‏‎[2]‎‏ و اظهار نعمت و غنیٰ نمودن خود یکی از مستحبّات شرعیّه است و‏‎ ‎‏طلب حوائج از مردم از مکروهات است. بالجمله، انسان باید لطیفۀ ‏الهیّۀ لا‎ ‎مُؤثّرَ فی الْوجودِ اِلاَّ اللّه ‏ را در مملکت ظاهر خود اجرا کند.‏

‏     سوم، شهادت قلبیّه است. و آن سرچشمۀ شهادات افعالیّه و اقوالیّه‏‎ ‎‏است؛ و تا آن نباشد، اینها صورت نگیرد و حقیقت پیدا نکند. و آن، چنان‏‎ ‎‏است که توحید فعلی حق در قلب تجلّی کند و قلب به سرّ باطنی خود دریابد‏‎ ‎‏حقیقت این لطیفه را و از دیگر موجودات منقطع و منفصل شود. و عمدۀ‏‎ ‎‏اخباری که از اهل بیت عصمت راجع به ترک طمع از دست مردم و یأس از‏‎ ‎‏بندگان و ثقه و اعتماد به خدای تبارک و تعالی وارد شده، راجع به این مقام‏‎ ‎‏است. ‏

‏     عن ‏‏الکافی ‏‏ باسناده عن علی بن الحسین علیهما السلام، قال: ‏رَاَیْتُ‎ ‎الخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فی أَیْدیِ النّاسِ؛ وَ مَن لَمْ یَرْجُ النّاسَ فی‎ ‎شَی ءٍ وَرَدَّ اَمْرَهُ اِلی اللّه تَعالیٰ فی جَمیعِ اُمُورِهِ، اِستَجابَ اللّه تَعٰالی لَهُ فی کُلِّ‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 132
شَی ء.‎[3]‎‏ و از این قبیل احادیث بسیار است.‏

‏    ‏‏چهارم، شهادت ذاتیه است؛ و مقصود شهادت وجودیّه است. و آن در‏‎ ‎‏کمّل اولیاء تحقق یابد. و در نظر اولیاء در جمیع موجودات به یک معنی این‏‎ ‎‏شهادت هست. و شاید آیۀ شریفۀ ‏شَهِدَاللّه اَنّهُ لاٰ اِلهَ اِلاّ هُوَ و الْمَلاٰئِکةُ و اُولوا‎ ‎الْعِلْم.‎[4]‎‏ اشاره به شهادت ذاتیّه باشد؛ زیرا که حق تعالی در مقام احدّیتِ‏‎ ‎‏جمع شهادت ذاتیّه به وحدانیّت خود دهد، زیرا که صرفِ وجودْ احدیّت ذاتیّه‏‎ ‎‏دارد و در طلوع یوم القیمة ظهور به وحدانیّت تامّه کند. و این احدیّتْ اول در‏‎ ‎‏مرآت جمع، و پس از آن در مرآت تفصیل ظهور کند؛ ولهذا فرموده:‏‎ ‎وَالمَلائِکَةُ و اولُوا الْعِلْم‏. و در اینجا مقاماتی از معارف است که از عهدۀ این‏‎ ‎‏اوراق خارج است.‏

‏     ‏وصل‏: عن محمد بن مسعود العیاشی فی تفسیره عن عبدالصمد بن بشیر،‏‎ ‎‏قال: ‏ذُکِرَ عند اَبی عبداللّه بَدْءُ الاَْذانِ اِلیٰ اَن قال: اِنَّ رَسولَ اللّه صلّی اللّه عَلَیْهِ وَآلِهِ‎ ‎کانَ نائِماً فی ظِلِّ الْکَعْبَةِ؛ فاَتَاهُ جِبْرَئیلُ، وَ مَعَهُ طٰاسٌ فیهِ ماءٌ مِنَ الْجَنَّةِ؛ فَاَیْقَظَهُ وَاَمرَهُ‎ ‎اَنْ یَغْتَسِلَ بِهِ. ثُمَّ وُضِعَ فی مَحْمِلَ لَهُ اَلْفُ اَلْفِ لَوْنٍ مِنْ نورٍ؛ ثُمَّ صُعِدَ بِهِ حَتَّی انْتَهیٰ‎ ‎اِلی اَبْوابِ السَّماءِ. فَلَمّا رَاَتْهُ الْمَلاٰئِکُة، نَفَرَتْ عَنْ اَبْواِب السَّماءِ وَ قالَتْ: اِلٰهَیْنِ:‎ ‎اِلهٌ فیِ الاَْرضِ وَ اِلهٌ فیِ السَّماءِ. فَاَمَرَ اللّه جِبْرَئیلَ، فَقالَ: اللّه اَکْبَرُ، اللّه َاکْبَرُ.‎ ‎فَتَراجَعَتِ الْمَلاٰئِکةُ نَحْوَ اَبْوابِ السَّماءِ؛ فَفُتِحَتِ الْبابُ، فَدَخَلَ حَتَّی انْتُهَی ٰاِلی‎ ‎الَّسماءِ الثّانِیَةِ؛فَنَفَرَتِ الْمَلائِکَةُ عَنْ اَبْوابِ الَّسماءِ، فَقٰالَ: اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَه اِلاَّ اللّه ،‎ ‎اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَه اِلاَّ اللّه فَتَراجَعَتِ الْمَلائِکة، وَ عَلِمَتِ اَنّهُ مَخْلوُقُ؛ ثُمَّ فُتِحَ الْبٰابُ،‎ ‎فَدَخَل ‏... ‏‏الحدیث‏‎[5]‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 133
‏    ‏‏و در حدیث ‏‏علل ‏‏نیز قریب به این مضمون وارد است.‏‎[6]‎‏ و از این‏‎ ‎‏حدیثها معلوم شود که شهادت به الوهیّت موجب فتح ابواب سماء و خرق‏‎ ‎‏حجاب است، و باعث اجتماع ملائکة اللّه می باشد. و این حجاب که‏‎ ‎‏به واسطۀ شهادت به الوهیّت و قصر آن در ذات مقدّس خرق می شود، از‏‎ ‎‏حجب غلیظۀ ظلمانیّه است که تا سالک در آن حجاب است، راهی به حضور‏‎ ‎‏محضر ندارد؛ و تا فتح این باب بر او نشده، طریقی بر سلوک نخواهد داشت.‏‎ ‎‏و آن، حجاب کثرت افعالی است، و وقوع در احتجابِ تکثیری است که‏‎ ‎‏نتیجۀ آن رؤیت فاعلیّت و مؤثّریّت موجودات است، که ثمرۀ آن رؤیت‏‎ ‎‏استقلال آنها است در فاعلیّت، و تفویض محال و شرک اعظم است؛ چنانچه‏‎ ‎‏نتیجۀ شهادت به الوهیّت و حصر آن در حق تعالی، توحید افعالی و افناء‏‎ ‎‏کثرات در فعل حق و نفی تأثیر و فاعلیّت از غیر و طرد استقلال از غیر حق تعالی‏‎ ‎‏است؛ و از این جهت ملکوتیّین از حجاب کثرت ‏اِلٰهٌ فیِ السَّمٰاءِ و اِلٰهٌ فیِ‎ ‎الاْرْضِ ‏بیرون آمدند به واسطۀ این شهادت؛ و از نفور و تفرقه به انس و‏‎ ‎‏اجتماع برگشتند و فتح ابواب آسمان گردید. پس، سالک نیز باید با این‏‎ ‎‏شهادت خرق حجاب ظلمانی خویش نماید و ابواب آسمان را به روی خود‏‎ ‎‏مفتوح کند، و از حجاب بزرگ استقلال قدمی بردارد تا راه عروج به معراج‏‎ ‎‏قرب نزدیک شود. و این حقیقت با لقلقۀ لسان و ذکر قولی حاصل نشود؛ و از‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 134
‏این جهت، عبادات ما از حدّ صورت و دنیا تجاوز نکند و فتح باب و رفع‏‎ ‎‏حجاب به روی ما نکند.‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 135

  • ))    پاورقی 194.
  • )) اصول کافی، ج 3، ص 218، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب الاستغناء عن الناس»، حدیث 1.
  • )) «دیدم هر چه نیکی است جمع آمده در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است. و کسی که در هیچ چیز امید به مردم نبندد و همه امور خود را به خداوند تعالی واگذارد، خدای تعالی در همه چیز حاجت او را برآورد.» منبع پیشین، حدیث 3.
  • )) «خدا گواهی داد که خدایی نیست جز او، و ملائکه و صاحبان دانش (نیز چنین شهادت دادند).» (آل عمران / 18)
  • )) «در محضر امام صادق (ع) از آغاز اذان سخن می راندند، تا اینکه آن حضرت علیه السلام فرمود: رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله در سایه کعبه خوابیده بود، جبرئیل با طاسی محتوی آبی از بهشت نزد او آمد؛ بیدارش کرد و دستورش داد با آن آب غسل کند. آن گاه رسول اللّه در محملی که هزار هزار رنگ از نور داشت قرار گرفت، سپس به آسمان برده شد تا به ابواب آسمان رسید. چون ملائکه او را دیدند، از اطراف بابهای آسمان گریختند و گفتند: دو خدای هست، یکی در زمین و یکی در آسمان.`` پس جبرئیل به امر خداوند گفت: اللّه اکبر، اللّه اکبر``. پس ملائکه به طرف درهای آسمان بازگشتند. آن گاه در آسمان باز شد و رسول اللّه داخل گشت تا اینکه به آسمان دوم رسید. پس ملائکه از اطراف درهای آن گریختند. پس جبرئیل گفت: اشهد ان لا اله الاّ اللّه ، اشهد ان لا اله الاّ الله. پس ملائکه باز گشتند و دانستند که رسول اللّه مخلوق است. پس در باز شد و پیامبر داخل گشت ...``». تفسیر عیاشی، ج 1، ص 157. تفسیر سوره «بقره»، روایت 530.
  • )) علل الشّرائع، ج 2، ص 312.