مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

فصل پنجم در بعضی از آداب «حیعلات» است

فصل پنجم در بعضی از آداب «حیعلات» است

‏ ‏

‏     و چون سالک الی اللّه با تکبیرات اعلان عظمت حق تعالی را از توصیف‏‎ ‎‏نمود و با شهادت به الوهیت قصر توصیف و تحمید بلکه هر تأثیر را در حق نمود‏‎ ‎‏و خود را از لیاقت قیام به امر انداخت و با شهادت به رسالت و ولایت اختیار‏‎ ‎‏رفیق و مصاحب کرد و تمسّک به مقام قدس خلافت و ولایت پیدا نمود ـ کما‏‎ ‎‏قیل: ‏الرّفیقُ ثُمَّ الطَّریق‎[1]‎‏ ـ پس از آن، باید به صراحت لهجه قوای ملکیّه و‏‎ ‎‏ملکوتیّه را مهیّا نماید برای نماز و اعلان حضور را به آنها بدهد بقوله: ‏حَیَّ عَلی‎ ‎الصَّلوٰة‏. و تکرار آن برای تنبیه کامل و ایقاظ تام است؛ یا یکی به قوای مملکت‏‎ ‎‏داخل است، و دیگر به قوای مملکت خارج است؛ چه که آنها نیز در این سفر‏‎ ‎‏با انسان سالکند، چنانچه اشاره به آن گردید  و بیاید.‏

‏     و در این مقام ادب سالک آن است که قلب و قوای خود را تفهیم کند و به‏‎ ‎‏باطن قلب بفهماند قرب حضور را تا خود را مهیا کند برای آن، و آداب صوریّه‏‎ ‎‏و معنویّه را کاملاً مراقبت نماید. پس از آن، سرّ صلوة و نتیجۀ آن را اجمالاً‏‎ ‎‏اعلان کند بقوله: ‏حَیَّ عَلی الفَلاح و حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل‏ تا فطرت را بیدار‏‎ ‎‏نماید؛ زیرا که فلاح و رستگاری سعادت مطلقه است، و فطرت همۀ بشر‏‎ ‎‏عاشق سعادت مطلقه است، زیرا که فطرتْ کمال طلب و راحت طلب است و‏‎ ‎‏حقیقتِ سعادتْ کمال مطلق و راحت مطلق است. و آن در نماز که خیر‏‎ ‎‏الاعمال است قلباً و قالباً و ظهوراً و بطوناً حاصل آید، زیرا که صلوة به حسب‏‎ ‎‏صورت و ظاهر، ذکر کبیر و جامع است و ثنای به اسم اعظم است که مستجمع‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 142
‏جمیعِ شئون الهیّه است، و از این جهت اذان و اقامه مفتتح است به «اللّه » و‏‎ ‎‏مختتم است به آن؛ و ‏اللّه اکبر ‏در جمیع حالات و انتقالات نماز تکرار شود و‏‎ ‎‏توحیدات ثلاثه، که قرة العین اولیاء است، در نماز حاصل شود؛ و صورت‏‎ ‎‏فناء مطلق و رجوع تام در آن آمیخته است. و به حسب باطن و حقیقت، معراج‏‎ ‎‏قرب حق است و حقیقت وصول به جمال جمیل مطلق است و فنای در آن ذات‏‎ ‎‏مقدس است، که فطرت بر آن عاشق است؛ و طمأنینۀ تامّه و راحت مطلقه و‏‎ ‎‏سعادت عقلیّه تامّه به آن حاصل آید ـ ‏اَلا بِذِکْرِ اللّه تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب.‎[2]‎

‏    ‏‏پس، کمال مطلق، که وصول بفناء اللّه و اتصال به بحر غیر متناهی‏‎ ‎‏وجوبی است و شهود جمال ازل و استغراق در دریای نور مطلق است، در نماز‏‎ ‎‏حاصل شود؛ و راحتی مطلق و استراحت تامّ و طمأنینۀ کامله نیز در آن پیدا‏‎ ‎‏شود؛ و دو رکن سعادت حاصل آید. پس، نماز فلاح مطلق است، و آن خیر‏‎ ‎‏الاعمال است. و سالک باید این لطیفۀ الهیّه را با تکرار و تذکّر تامّ به قلب‏‎ ‎‏بفهماند و فطرت را بیدار کند؛ و پس از ورود به قلب، فطرت از جهت کمال و‏‎ ‎‏سعادت طلبی به آن اهمیت دهد و از آن محافظت و مراقبت نماید. و در تکرار‏‎ ‎‏آنها نیز همان نکته است که گفته شد.‏

‏     و چون سالک بدین مقام رسید، اعلان حضور دهد ‏فَ قَدْ قامَتِ الصَّلوة‏.‏‎ ‎‏پس، باید خود را در حضور مالک الملوک عوالم وجود و سلطان السّلاطین و‏‎ ‎‏عظیم مطلق ببیند؛ و به قلب خود خطرهای حضور را که همه اش به قصور و‏‎ ‎‏تقصیر امکانی رجوع کند، بفهماند، و با کمال شرمندگی و خجلت از عدم‏‎ ‎‏قیام به امر و قدم خوف و رجا وارد شود؛ و وفود به کریم کند و خود را دارای زاد‏‎ ‎‏و راحله نبیند و قلب خود را از سلامت تهی بیند و عمل خویش را از حسنات‏‎ ‎‏نداند و به پشیزی نشمرد. و اگر این حال در قلبش مستحکم شد، امید است‏‎ ‎‏که مورد عنایت گردد: ‏اَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء.‎[3]‎

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 143

  • )) وسائل الشیعة، ج 8، ص 299، «کتاب الحجّ»، «ابواب آداب السّفر»، باب 30، حدیث 11. به نقل از محاسن برقی، ص 357، در بعض روایات دیگر نیز این مضمون وارد شده است، مانند: سَل عَنِ الرّفیقِ قبلَ الطّریقِ. نهج البلاغة، فیض الاسلام، ص 936. والرفیقُ ثُمَّ السَّفَر. الاشعثیّات، ص 164. «باب سوءالجوار»
  • )) «هان که با یاد خدا دلها آرام گیرد.» (رعد / 28)
  • ))    پاورقی 107.