مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

فصل اول در حقیقت نیّت است در عبادات

فصل اول در حقیقت نیّت است در عبادات

‏ ‏

‏     بدان که نیت عبارت است از تصمیم عزم به اتیان شی ء و اجماع نفس بر‏‎ ‎‏آوردن آن پس از تصور آن و تصدیق به فائدۀ آن و حکم به لزوم اتیان آن. و آن‏‎ ‎‏حالتی است نفسانی وجدانی که پس از این امور پیدا شود، که از آن تعبیر به‏‎ ‎‏همت و تصمیم عزم و اراده و قصد می کنیم. و این در جمیع افعال اختیاری‏‎ ‎‏موجود است و هیچ فعل اختیاریْ ممکن التّخلّف از آن نیست. و این امر در‏‎ ‎‏تمام عمل حقیقتاً موجود است بدون شائبۀ مجاز. و لازم نیست در اثناء آن یا‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 156
‏در اوّل آن تفصیلاً در ذهن حاصل باشد، یا این قصد و تصمیم را تفصیلاً‏‎ ‎‏تصور نماید فاعل؛ بلکه گاه شود که انسان به همان تصمیمِ عزمْ اتیان‏‎ ‎‏می کند عمل را در صورتی که از صورت تفصیلیّۀ عمل و تصمیم بکلّی ذاهل و‏‎ ‎‏غافل است، ولی آن حقیقت موجود است و عمل به تحریک آن در خارج‏‎ ‎‏موجود شود؛ چنانچه در افعال اختیاریّه وجداناً این امر واضح است. ‏

‏     بالجمله، این تصمیمِ عزم، که عبارت از نیّت است در لسان فقها‏‎ ‎‏رضوان اللّه علیهم در هر عملی موجود است بدون تخلّف، که اگر کسی‏‎ ‎‏بخواهد عمل اختیاری را بدون آن ایجاد کند امکان ندارد. با این وصف‏‎ ‎‏وسوسۀ شیطان پلید و دعابۀ واهمه عقل را محکوم خود می کند و امر ضروری‏‎ ‎‏را بر انسان بیچاره تعمیه می کند؛ و به جای آن که انسان عمر گران بهای خود‏‎ ‎‏را صرف در تجوید و تخلیص عمل کند و آن را از مفاسد باطنیّه تخلیص کند و‏‎ ‎‏به جای آن که آن را صرف در معارف توحید و حق شناسی و حق طلبی کند،‏‎ ‎‏ابلیس پلید او را وسوسه کند و نصف عمر را صرف در امری ضروری و شیئی‏‎ ‎‏واجب الحصول کند. شیطان را دامها و مکاید بسیار است: یکی را به ترک‏‎ ‎‏اصل عمل وادار کند؛ و دیگری را که مأیوس شود از آن که ترک عمل کند، به‏‎ ‎‏ریا و عجب و دیگر مفسدات وادار کند؛ و اگر به این امر موفق نشد، عملش را‏‎ ‎‏از راه مقدّس مابی باطل کند ـ عبادات همۀ مردم را در نظر انسان خوار کند و‏‎ ‎‏مردم را نسبت به عدم مبالات دهد؛ آن وقت وادار کند که در نیّت مثلاً، که‏‎ ‎‏امری است ملازم با عمل، یا تکبیر یا قرائت، که از اموری است عادی و‏‎ ‎‏بی مایه، جمیع عمر را صرف کند. و بالأخره راضی نشود از انسان مگر آن که‏‎ ‎‏عملش را به یکی از این طرق باطل کند.‏

‏     وسواس را شئون بسیار و طرق بی شمار است که اکنون نتوان در جمیع‏‎ ‎‏آن بحث کرد و تمام شئون آن را استقصا نمود؛ ولی در بین همه، وسوسۀ در‏‎ ‎‏نیّت شاید از همه مضحکتر و عجیبتر باشد؛ زیرا که اگر کسی بخواهد با تمام‏‎ ‎‏قوا قیام کند در همۀ عمر به اتیان یک امر اختیاری بدون نیّت، ممکن نیست از‏‎ ‎‏عهده برآید؛ معذلک، یک نفر بیچارۀ مریض النّفسِ ضعیف العقل را‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 157
‏می بینی که در هر نماز مدتهای مدید خود را معطل می کند که نمازش با نیّت و‏‎ ‎‏عزم موجود شود. و این شخص به آن ماند که مدتها تفکر کند که برای بازار‏‎ ‎‏رفتن یا نهار خوردن نیّت و عزم تهیه کند. بیچاره ای که باید نمازْ معراج قرب و‏‎ ‎‏مفتاح سعادت او باشد و با تأدّب به آداب قلبیّه و اطّلاع بر اسرار این لطیفۀ الهیّه‏‎ ‎‏تکمیل ذات وتأمین نشئۀ حیات خود کند، از همۀ این امور غفلت کرده، بلکه‏‎ ‎‏این امور را لازم نداند سهل است، همه را باطل شمارد و سرمایۀ عزیز خود را‏‎ ‎‏صرف در خدمت شیطان و اطاعت وسواس خنّاس کند و عقل خدا داد را که‏‎ ‎‏نور هدایت است محکوم حکم ابلیس کند.‏

‏     عبداللّه بن سنان گفت: «ذکر کردم پیش حضرت صادق مردی را که‏‎ ‎‏مبتلا بود به وضوء و نماز(یعنی وسواسی بود) و گفتم: او مرد عاقلی است.‏‎``‎‎ ‎‏فرمود: چه عقلی دارد، با آنکه اطاعت شیطان می کند‏‎``‎‏. گفتم:چگونه‏‎ ‎‏اطاعت شیطان می کند؟‏‎``‎‏ فرمود: سؤال کن از او این که می آید او را از چه‏‎ ‎‏چیز است، می گوید از عمل شیطان است.‏‎``‎‏»‏‎[1]‎

‏    ‏‏بالجمله، قطع این ریشه را انسان باید با هر ریاضت و زحمتی است‏‎ ‎‏بکند، که از همۀ سعادات و خیرات انسان را باز می دارد. ممکن است چهل‏‎ ‎‏سال انسان جمیع عباداتش حتی به حسب صورت نیز صحیح به جا نیاید و‏‎ ‎‏اجزای صوری فقهی هم نداشته باشد، فضلاً از آداب باطنیّه و شرعیّه.‏‎ ‎‏مضحک تر آنکه بعضی از این اشخاص وسواسی عمل جمیع مردم را باطل‏‎ ‎‏می دانند و تمام مردم را بی مبالات به دین محسوب می کنند. با آنکه خود اگر‏‎ ‎‏مقلّد است، مرجع تقلیدش نیز چون متعارف مردم می باشد؛ و اگر اهل فضل‏‎ ‎‏است، به اخبار رجوع کند ببیند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و ائمّۀ هدی‏‎ ‎‏علیهم السلام نیز در این امور متعارف بودند. فقط در تمام مردم این طایفۀ‏‎ ‎‏وسواسیّه هستند که به خلاف رسول خدا و ائمّۀ معصومین علیهم السلام و‏‎ ‎‏فقهاء مذهب و علماء ملت عمل می کنند، و اعمال همه را ناچیز می شمارند و‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 158
‏عمل خود را موافق با احتیاط و خود را مبالی به دین می دانند. مثلاً، در باب‏‎ ‎‏وضو اخباری که وضوی رسول خدا را بیان کرده اند متواتر است. علی‏‎ ‎‏الظاهر، حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله یک مشت ‏‏[‏‏آب‏‏] ‏‏به صورت‏‎ ‎‏می زدند و یک مشت به دست راست و یک مشت به دست چپ.‏‎[2]‎‏ و اجماع‏‎ ‎‏فقهاء امامیّه قائم است علی التّحقیق که این وضوء صحیح است. و ظاهر‏‎ ‎‏کتاب خدا نیز همین است. در شستن دوم، بلکه غرفۀ دوم، بعضی اشکال‏‎ ‎‏کردند؛ ولی غرفۀ دوم، بلکه شستن دوم نیز، ضرر ندارد، گرچه در‏‎ ‎‏استحبابش کلامی است. ولیکن شستن سوم بدعت و مبطل وضوء است بلا‏‎ ‎‏اشکال روایتاً و فتویً. اکنون عمل وسواسی بیچاره را ببین که به بیست غرفه‏‎ ‎‏که هر یک از آن غرفه ها فرا می گیرد تمام دست را و غَسلۀ تامّه محسوب‏‎ ‎‏می شود اکتفا نمی کند؛ در این صورت وضوئش بی اشکال باطل است. این‏‎ ‎‏بدبخت ضعیف العقل این عمل را که از اطاعت شیطان و وسوسۀ او بجا آورده‏‎ ‎‏صحیح می داند و موافق احتیاط، آن وقت عمل سایرین را باطل می شمارد.‏‎ ‎‏اکنون وجه صدق حدیث شریف که او را بی عقل شمرده است معلوم‏‎ ‎‏می شود. کسی که عمل مخالف با عمل رسول خدا را صحیح بداند و عمل‏‎ ‎‏موافق با آن حضرت را باطل بداند، یا از دین خدا خارج است یا بی عقل. و‏‎ ‎‏چون این بیچاره از دین خارج نیست، پس بی عقل است و مطیع شیطان و‏‎ ‎‏مخالف رحمٰن.‏

‏     و برای علاج این مصیبت وداء عضال چاره ای نیست جز آن که قدری‏‎ ‎‏تفکّر کند در این امور که ذکر شد و مقایسه کند عمل خود را با عمل نوع متدیّنین‏‎ ‎‏و علماء وَ فقهاء رضوان اللّه علیهم؛ و اگر خود را مخالف با آنها دید اِرغامِ انفِ‏‎ ‎‏شیطان کند و بی اعتنائی به آن پلید نماید. و چند مرتبه که شیطان وسوسه کرد‏‎ ‎‏که عملت باطل است، جواب دهد که اگر عمل همۀ فقهاء امّت باطل شد،‏‎ ‎‏عمل من نیز باطل باشد. امید است چندی که مخالفت شیطان نمود و در ضمن‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 159
‏به حق تعالی با عجز و نیاز از شرّ او پناه برد، این مرض رفع شود و شیطان چشم‏‎ ‎‏طمعش از او بریده گردد؛ چنانچه برای دفع کثرت شک، که آن نیز از القائات‏‎ ‎‏شیطان است، در روایات شریفه همین دستور را دادند:‏

‏     در کافی شریف سند به حضرت باقر العلوم علیه السلام رساند که‏‎ ‎‏گفت: «وقتی که زیاد شد شکّت در نماز، ممضی دار نماز را، یعنی اعتنا به آن‏‎ ‎‏مکن، امید است که رها کند تو را؛ همانا این نیست مگر از شیطان.»‏‎[3]‎‎ ‎‏    ‏‏و در روایت دیگر است که حضرت باقر یا حضرت صادق علیهما السلام‏‎ ‎‏می فرمایند: «عادت ندهید شیطان را به خودتان به شکستن نماز، پس به طمع‏‎ ‎‏بیندازید او را؛ زیرا که شیطان پلید است معتاد است به آنچه عادت داده‏‎ ‎‏شد.»‏

‏     زراره گوید که فرمود: «همانا می خواهد آن خبیث که اطاعت شود،‏‎ ‎‏پس وقتی که عصیان شد، عود نمی کند به کسی از شماها.»‏‎[4]‎

‏    ‏‏و این از معالجات مهمّه است در جمیع اموری که از القائات شیطان‏‎ ‎‏است و از دعابه های واهمۀ شیطانیّه است. و در احادیث شریفه ادعیه نیز‏‎ ‎‏دستور داده اند، هر کس خواهد به ‏‏وسائل ‏‏و ‏‏مستدرک ‏‏آن در اواخر کتاب ‏‏خلل‏‎ ‎‏رجوع کند.‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 160

  • )) اصول کافی، ج 1، ص 13، «کتاب العقل و الجهل»، حدیث 10.
  • )) از جمله فروع کافی، ج 3، ص 24، «کتاب الطهارة»، «باب صفة الوضوء».
  • )) فروع کافی، ج 3، ص 359، «کتاب الصّلوة»، «باب من شکّ فی صلاته ... »، حدیث 8.
  • )) منبع پیشین، حدیث 2.