مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

فصل دوم

فصل دوم 

‏ ‏

‏در بیان مقاصد و مطالب و مشتملات کتاب شریف الهی به طریق اجمال و اشاره‏

‏     بدان که این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب‏‎ ‎‏هدایت و راهنمای سلوک انسانیّت و مربّی نفوس و شفای امراض قلبیّه و نور‏‎ ‎‏بخش سیر الی اللّه است.‏

‏     بالجمله، خدای تبارک و تعالی به واسطۀ سعۀ رحمت بر بندگان، این‏‎ ‎‏کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم‏‎ ‎‏تنزّل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوۀ الفاظ و‏‎ ‎‏صورت حروف درآمده برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا و‏‎ ‎‏رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی، و رساندن آنها را از حضیض‏‎ ‎‏نقص و ضعف و حیوانیّت به اوج کمال و قوّت و انسانیّت، و از مجاورت‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 184
‏شیطان به مرافقت ملکوتیّین بلکه به وصول به مقام قرب و حصول مرتبۀ لقاءاللّه‏‎ ‎‏ که اعظم مقاصد و مطالب اهل اللّه است. و از این جهت، این کتاب کتاب‏‎ ‎‏دعوت به حق و سعادت است و بیان کیفیّت وصول بدین مقام است؛ و‏‎ ‎‏مندرجات آن اجمالاً آن چیزی است که در این سیر و سلوک الهی مدخلیّت‏‎ ‎‏دارد و یا اعانت می کند سالک و مسافر الی اللّه را. و به طور کلی یکی از‏‎ ‎‏مقاصد مهمّۀ آن، دعوت به معرفت اللّه و بیان معارف الهیّه است از شئون ذاتیّه‏‎ ‎‏و اسمائیّه و صفاتیّه و افعالیّه؛ و از همه بیشتر در این مقصود، توحید ذات و‏‎ ‎‏اسماء و افعال است که بعضی از آن به صراحت و بعضی به اشارتِ مستقصی‏‎ ‎‏مذکور است.‏

‏     و باید دانست که در این کتاب جامع الهی به طوری این معارف، از‏‎ ‎‏معرفة الذّات تا معرفة الافعال، مذکور است که هر طبقه به قدر استعداد خود از‏‎ ‎‏آن ادراک می کنند؛ چنانچه آیات شریفۀ توحید، و خصوصاً توحید افعال، را‏‎ ‎‏علماء ظاهر و محدّثین و فقها رضوان اللّه علیهم طوری بیان و تفسیر می کنند که‏‎ ‎‏بکلّی مخالف و مباین است با آنچه اهل معرفت و علماء باطن تفسیر می کنند؛‏‎ ‎‏و نویسنده هر دو را در محل خود درست می داند، زیرا که قرآن شفای دردهای‏‎ ‎‏درونی است و هر مریض را به طوری علاج می کند. چنانچه کریمۀ ‏هُوَ الاَوّلُ‎ ‎وَالآخِرُ وَالظّاهِرُ وَ الباطِنَ.‎[1]‎‏ و کریمۀ‏ اللّه نورُ السَّمٰواتِ وَالاَْرْض.‎[2]‎‏ و کریمۀ‏‎ ‎هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ اِلهٌ وَفیِ اْلاَرْضِ اِلٰهٌ.‎[3]‎‏ و کریمۀ ‏هُوَ مَعَکُمْ.‎[4]‎‏ و کریمۀ‏‎ ‎اَیَنما تُوَلُّوا فَثمَّ وَجْهُ اللّه .‎[5]‎‏ الی غیر ذلک در توحید ذات، و آیات کریمۀ آخر‏‎ ‎‏سورۀ «حشر» و غیر آنها در توحید صفات، و کریمۀ ‏وَ مٰا رَمَیْتَ اِذْرَمَیْتَ وَ لکِنَ اللّه ‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 185
رَمٰی.‎[6]‎‏ و کریمۀ ‏اَلْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعٰالَمین‏. و کریمۀ ‏یُسَبحُ للّه مٰا فی السَّمٰواتِ و ما‎ ‎فِی اْلاَرْض.‎[7]‎‏ در توحید افعال، که بعضی به وجه دقیق و بعضی به وجه ادقّ‏‎ ‎‏عرفانی دلالت دارد، برای هر یک از طبقات علماء ظاهر و باطن طوری شفای‏‎ ‎‏امراض است. و در عین حال که بعضی آیات شریفه، مثل آیات اوّل «حدید»‏‎ ‎‏و سورۀ مبارکه «توحید»، به حسب حدیث شریف کافی‏‎[8]‎‏ برای متعمّقان از‏‎ ‎‏آخرالزّمان وارد شده، اهل ظاهر را نیز از آن بهرۀ کافی است. و این از‏‎ ‎‏معجزات این کتاب شریف و از جامعیت آن است.‏

‏     و دیگر از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن‏‎ ‎‏از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت، و بالجمله، کیفیّت سیر و سلوک الی اللّه‏‎ ‎‏ ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏. و این مطلب شریف به دو شعبۀ مهمّه منقسم است: یکی تقوا به‏‎ ‎‏جمیع مراتب آن، که مندرج در آن است تقوی از غیر حق و اعراض مطلق از‏‎ ‎‏ماسوی اللّه . و دیگر، ایمان به تمام مراتب و شئون، که در آن مندرج است‏‎ ‎‏اقبال به حق و رجوع و انابه به آن ذات مقدّس. و این از مقاصد مهمّۀ این کتاب‏‎ ‎‏شریف است که اکثر مطالب آن بلا واسطه یا مع الواسطه به این مقصد رجوع‏‎ ‎‏کند.‏

‏     و دیگر از مطالب این صحیفۀ الهیّه، قصص انبیاء و اولیاء و حکماء‏‎ ‎‏است، و کیفیّت تربیت حق آنها را، و تربیت آنها خلق را؛ که در این قصص‏‎ ‎‏فوائد بی شمار و تعلیمات بسیار است. و در آن قصص به قدری معارف الهیّه و‏‎ ‎‏تعلیمات و تربیتهای ربوبیّه مذکور و مرموز است که عقل را متحیّر کند.‏‎ ‎‏سبحان اللّه و له الحمد و المنة. در همین قصّه خلق آدم علیه السلام و امر به‏‎ ‎‏سجود ملائکه و تعلیمات اسماء و قضایای ابلیس و آدم(ع) که در کتاب خدا‏‎ ‎‏مکرر ذکر شده، به قدری تعلیم و تربیت و معارف و معالم است برای کسی که‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 186
لَهُ قَلْبٌ اَوْ اَلْقیَ السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید‎[9]‎‏ که انسان را حیران کند. و اینکه قصص‏‎ ‎‏قرآنیّه، مثل قصۀ آدم و موسی و ابراهیم و دیگر انبیاء علیهم السلام، مکرر ذکر‏‎ ‎‏شده، برای همین نکته است که این کتاب، کتاب قصه و تاریخ نیست، بلکه‏‎ ‎‏کتاب سیر و سلوک الی اللّه و کتاب توحید و معارف و مواعظ و حِکَم است. و در‏‎ ‎‏این امور، مطلوبْ تکرار است تا در نفوس قاسیه تأثیری کند و قلوب از آن‏‎ ‎‏موعظت گیرد. و به عبارت دیگر، کسی که بخواهد تربیت و تعلیم و انذار و‏‎ ‎‏تبشیر کند، باید مقصد خود را با عبارات مختلفه و بیانات متشتّته ـ گاهی در‏‎ ‎‏ضمن قصه و حکایت و گاهی در ضمن تاریخ و نقل و گاهی به صراحت لهجه و‏‎ ‎‏گاهی به کنایت و امثال و رموز ـ تزریق کند تا نفوس مختلفه و قلوب متشتّته‏‎ ‎‏هر یک بتوانند از آن استفادت کنند. ‏

‏     و چون این کتاب شریف برای سعادت جمیع طبقات و قاطبۀ سلسۀ بشر‏‎ ‎‏است، و این نوع انسانی در حالات قلوب و عادات و اخلاق و ازمنه و امکنه‏‎ ‎‏مختلف هستند، همه را نتوان به یک طور دعوت کرد؛ ای بسا نفوسی که برای‏‎ ‎‏اخذ تعالیم به صراحت لهجه و القاء اصل مطلب به طورساده حاضر نباشند و‏‎ ‎‏از آن متأثر نگردند؛ اینها را باید به طور ساختمان دماغ آنها دعوت کرد و مقصد‏‎ ‎‏را به آنها فهمانید. و بسا نفوسی که با قصص و حکایات و تواریخ سر و کار‏‎ ‎‏ندارند و علاقمند به لبّ مطالب و لباب مقاصدند؛ اینها را نتوان با دستۀ اول در‏‎ ‎‏یک ترازو گذاشت. ای بسا قلوب که با تخویف و انذار متناسبند؛ و قلوبی که‏‎ ‎‏با وعده و تبشیر سروکار دارند. از این جهت است که این کتاب شریف به‏‎ ‎‏اقسام مختلفه و فنون متعدده و طرق متشتّته مردم را دعوت فرموده؛ و چنین‏‎ ‎‏کتابی را تکرار حتم و لازم است. دعوت و موعظه بی تکرار و تفنّن، از حدّ‏‎ ‎‏بلاغت خارج، و آنچه متوقّع از آن است، که تأثیر در نفوس باشد، بی تکرار‏‎ ‎‏از آن حاصل نشود.‏

‏     مع الوصف، در این کتاب شریف قضایا به طوری شیرین اتفاق افتاده‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 187
‏که تکرار آن انسان را کسل نکند؛ بلکه در هر دفعه که اصل مطلب را تکرار‏‎ ‎‏کند، خصوصیّات و لواحقی در آن مذکور است  که در دیگران نیست؛ بلکه در‏‎ ‎‏هر دفعه یک نکتۀ مهمّۀ عرفانی یا اخلاقی را مورد نظر قرار داده و قضیّه را در‏‎ ‎‏اطراف آن چرخ می دهد. و بیان این مطلب استقصای کامل از قصص قرآنیّه‏‎ ‎‏لازم دارد که در این مختصرات نگنجد. و در آرزوی این ضعیف بی مایه ثبت‏‎ ‎‏است که باتوفیق الهی کتابی در خصوص قصص قرآنیّه و حل رموز و کیفیّت‏‎ ‎‏تعلیم و تربیت آنها فراهم آورم به قدر میسور. گرچه قیام به این امر از مثل‏‎ ‎‏نویسنده آرزویی است بسی خام و خیالی است بس باطل.‏

‏     بالجمله، ذکر قصص انبیاء علیهم السلام، و کیفیّت سیر و سلوک آنها،‏‎ ‎‏و چگونگی تربیت آنها از بندگان خدا، و حِکَم و مواعظ و مجادلات حسنۀ آنها‏‎ ‎‏از بزرگترین ابواب معارف و حِکَم و بالاترین درهای سعادت و تعالیم است که‏‎ ‎‏حق تعالی جلّ مجده به روی بندگان خود مفتوح فرموده. و چنانچه ارباب‏‎ ‎‏معرفت و اصحاب سلوک و ریاضت را از آنها حظّی وافر و بهرۀ کافی است،‏‎ ‎‏کسان دیگر را نیز نصیبی وافی و قسمتی بی پایان است؛ چنانچه از کریمۀ‏‎ ‎‏شریفۀ ‏فَلَمّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَءَا کَوْکَباً‏...‏‎[10]‎‏ الخ، مثلاً، اهل معرفت کیفیّت‏‎ ‎‏سلوک و سیر معنوی حضرت ابراهیم علیه السلام را ادراک می کنند، و راه‏‎ ‎‏سلوک الی اللّه و سیر الی جنابه را تعلّم می نمایند، و حقیقت سیر انفسی و سلوک‏‎ ‎‏معنوی را از منتهای ظلمت طبیعت، که به ‏جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ‏ در آن مسلک تعبیر‏‎ ‎‏شده، تا القاء مطلق انّیّت وانانیّت و ترک خودی و خودپرستی و وصول به مقام‏‎ ‎‏قدس و دخول در محفل انس، که در این مسلک اشارت به آن است ‏وَجَّهْتُ‎ ‎وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّمٰواتِ‎[11]‎‏...‏‏الخ‏‏، از آن دریابند. و دیگران از آن، سیر‏‎ ‎‏آفاقی و کیفیّت تربیت و تعلیم جناب خلیل الرّحمن امّت خود را، ادراک کنند.‏‎ ‎‏و بدین منوال، سایر قصص و حکایات، مثل قصّۀ آدم و ابراهیم و موسی و‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 188
‏یوسف و عیسی و ملاقات موسی و خضر، که استفادات اهل معارف و‏‎ ‎‏ریاضات و مجاهدات و دیگران هر یک با دیگری فرق دارد. و در این قسمت‏‎ ‎‏داخل است، یا مقصدی مستقلّ است، حکم و مواعظ ذات مقدّس حق؛ که‏‎ ‎‏هر جا مناسب شده خود به لسان قدرت بندگان را دعوت فرموده، یا به معارف‏‎ ‎‏الهیّه و توحید و تنزیه، چون سورۀ مبارکۀ «توحید» و اواخر سورۀ «حشر» و‏‎ ‎‏اوائل «حدید»، و دیگر موارد کتاب شریف الهی. و اصحاب قلوب و سوابق‏‎ ‎‏حسنی را از این قسمت حظوظی است بی شمار. مثلاً، اصحاب معارف از‏‎ ‎‏کریمۀ مقدّسۀ ‏و مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً اِلی اللّه وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ المَوْتُ فَقَدْ‎ ‎وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللّه .‎[12]‎‏ قرب نافله و فریضه را استفادت کنند؛ در عین حال که‏‎ ‎‏دیگران خروج به بدن و هجرت، مثلاً به مکه یا مدینه، را می فهمند. و یا‏‎ ‎‏دعوت فرموده به تهذیب نفوس و ریاضات باطنیّه چون کریمۀ شریفۀ ‏قَدْ اَفْلَحَ‎ ‎مَنْ زَکّٰیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّٰیها.‎[13]‎‏ الی غیر ذلک. و یا دعوت به عمل صالح‏‎ ‎‏است؛ چنانچه معلوم است. و یا تحذیر از مقابلات هر یک از اینها است. و در‏‎ ‎‏این قسمت نیز داخل است حِکَم لقمانی و دیگر بزرگان و مؤمنین که در موارد‏‎ ‎‏مختلفۀ  این صحیفۀ الهیّه مذکور است، چون قضایای اصحاب کهف.‏

‏     و دیگر از مطالب این صحیفۀ نورانیّه، بیان احوال کفّار و جاحدین و‏‎ ‎‏مخالفان با حقّ و حقیقت و معاندین با انبیاء و اولیاء علیهم السلام، و بیان‏‎ ‎‏کیفیّت عواقب امور آنها و چگونگی بوار و هلاک آنها، چون قضایای فرعون و‏‎ ‎‏قارون و نمرود و شدّاد و اصحاب فیل، و دیگر از کفره و فجره، که در هر یک از‏‎ ‎‏آنها موعظتها و حِکَم بلکه معارفی است برای اهلش. و در این قسمت داخل‏‎ ‎‏است قضایای ابلیس ملعون. و در این قسمت نیز داخل است ـ یا قسمتی‏‎ ‎‏مستقل است ـ قضایای غزوات رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله، که در آنها نیز‏‎ ‎‏مطالب شریفه مذکور است، که یکی از آنها کیفیّت مجاهدات اصحاب‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 189
‏رسول خدا صلی اللّه علیه و آله است برای بیدار کردن مسلمین از خواب‏‎ ‎‏غفلت و برانگیختن آنها است برای مجاهدت فی سبیل اللّه و تنفیذ کلمۀ حق و‏‎ ‎‏اماتۀ باطل.‏

‏     و یکی دیگر از مطالب قرآن شریف، بیان قوانین ظاهر شریعت و آداب و‏‎ ‎‏سنن الهیّه است، که در این کتاب نورانی کلیّات و مهمات آن ذکر شده. و‏‎ ‎‏عمده در این قسمْ دعوت به اصول مطالب و ضوابط آن است؛ مثل باب‏‎ ‎‏صلاة، و زکات، و خمس، و حجّ، و صوم، و جهاد، و نکاح، و ارث، و‏‎ ‎‏قصاص، وحدود، و تجارت، و امثال آن. و چون این قسم، که علم ظاهر‏‎ ‎‏شریعت است، عامّ المنفعه و برای جمیع طبقات از حیث تعمیر دنیا و آخرت‏‎ ‎‏مجعول است و تمام طبقات مردم از آن به مقدار خود استفادت کنند، از این‏‎ ‎‏جهت در کتاب خدا دعوت به آن بسیار است و در احادیث و اخبار نیز‏‎ ‎‏خصوصیّات و تفاصیل آنها به حدِّ وافر است و تصانیف علماء شریعت در این‏‎ ‎‏قسمت بیشتر و بالاتر از سایر قسمتها است.‏

‏     و یکی دیگر از مطالب قرآن شریف، احوال معاد و براهین بر اثبات آن،‏‎ ‎‏و کیفیّت عذاب و عقاب و جزا و ثواب آن، و تفاصیل جنّت و نار و تعذیب و‏‎ ‎‏تنعیم. و در این قسمت حالات اهل سعادت و درجات آنها از اهل معرفت و‏‎ ‎‏مقرّبین و از اهل ریاضت و سالکین و از اهل عبادت و ناسکین، و همین طور‏‎ ‎‏حالات و درجات اهل شقاوت از کفّار و محجوبین و منافقین و جاحدین و اهل‏‎ ‎‏معصیت و فاسقین مذکور است. ولی آنچه به حال عموم بیشتر فایده داشته‏‎ ‎‏بیشتر مذکور و با صراحت لهجه است؛ و آنچه برای یک طبقۀ خاصّه مفید‏‎ ‎‏است، به طریق رمز و اشاره مذکور است؛ مثل و ‏رِضْوانٌ مِنَ اللّه اَکْبَر‎[14]‎‏ و آیات‏‎ ‎‏لقاءاللّه برای آن دسته. و مثل ‏کَلاّ اِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوُبون.‎[15]‎‏ برای‏‎ ‎‏دستۀ دیگر. و در این قسمت، یعنی در قسم تفصیل معاد و رجوع الی اللّه ،‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 190
‏معارفی بی شمار و اسراری بس دشوار مذکور است که اطلاع بر کیفیّت آنها‏‎ ‎‏جز به سلوک برهانی یا نور عرفانی نتوان پیدا کرد.‏

‏     و یکی دیگر از مطالب این صحیفۀ الهیّه کیفیّت احتجاجات و براهینی‏‎ ‎‏است که ذات مقدس حق تعالی یا خود اقامه فرموده بر اثبات مطالب حقه و‏‎ ‎‏معارف الهیّه، مثل احتجاج بر اثبات حق و توحید و تنزیه و علم و قدرت و دیگر‏‎ ‎‏اوصاف کمالیّه؛ که در این قسمت گاهی براهین دقیقه ای پیدا شود که اهل‏‎ ‎‏معرفت از آن استفادۀ کامل نمایند، ‏مثل شَهِدَ اللّه اَنّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُو.‎[16]‎‏ و گاهی‏‎ ‎‏براهینی است که حکماء و دانشمندان طوری از آن استفاده کنند، و اهل ظاهر‏‎ ‎‏و عامّه مردم از آن طوری بهره بردارند، مثل کریمۀ ‏لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ اِلاّ اللّه‎ ‎ لَفَسَدتا.‎[17]‎‏ و مثل کریمۀ ‏اِذاً لَذَهَبَ کُلُّ اِلٰهٍ بِما خَلَقَ.‎[18]‎‏ و مثل آیات اول سورۀ‏‎ ‎‏«حدید» و سورۀ مبارکۀ «توحید»، و غیر آن. و مثل احتجاج بر اثبات معاد و‏‎ ‎‏رجوع ارواح و انشاء نشئۀ اخری، و احتجاج بر اثبات ملائکة اللّه و انبیاء‏‎ ‎‏عظام، که در موارد مختلفۀ این کتاب شریف موجود است. این حال‏‎ ‎‏احتجاجات خود ذات مقدس. و یا آن که حق تعالی نقل براهین انبیاء و‏‎ ‎‏دانشمندان را فرموده بر اثبات معارف؛ مثل احتجاجات جناب خلیل الرّحمن‏‎ ‎‏سلام اللّه علیه و غیر آن.‏

‏     اینها مهمّات مطالب این کتاب است؛ و الاّ دیگر مطالب متفرقّه نیز‏‎ ‎‏موجود است که احصاء آن وقتی کافی لازم دارد.‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 191

  • ))    پاورقی 127.
  • )) «خداوند نور آسمانها و زمین است.» (نور / 35)
  • )) «اوست کسی که در آسمان خداست و در زمین خداست.» (زخرف / 84)
  • )) «او با شماست ...» (حدید / 4)
  • )) «به هر سو رو کنید، آنجا روی خداست.» (بقره / 115)
  • )) «هنگامی که تیر انداختی تو نینداختی بلکه خدا انداخت.» (انفال / 17)
  • )) «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است او را تسبیح می کنند.» (جمعه / 1، تغابن / 1)
  • )) اصول کافی، ج 1، ص 123، «کتاب التوحید»، «باب النسبة»، حدیث 3.
  • ))    پاورقی 85.
  • )) «چون شب بر او تاریک گردید ستاره ای دید ...» (انعام / 76)
  • ))    پاورقی 183.
  • ))    پاورقی 15.
  • )) «هر آینه رستگار شد کسی که نفس را تزکیه کرد و زیان دید کسی که آن را تباه ساخت.» (شمس / 9)
  • )) «رضایت خدا بزرگتر است.» (توبه / 72)
  • )) «بتحقیق، آنان در آن روز از پروردگارشان محجوب اند.» (مطفّفین / 15)
  • )) «خدا شهادت داد که خدایی جز او نیست.» ( آل عمران / 18)
  • )) «اگر جز خدا خدایانی بود زمین و آسمان تباه می شدند.» (انبیاء / 22)
  • )) «... در این هنگام هر خدایی به آنچه (خود) آفریده می پرداخت.» (مؤمنون / 91)