مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

تتمیم و نتیجه

تتمیم و نتیجه

‏     ‏‏از مطالب فصل سابق معلوم شد که حقیقت «استعاذه» عبارت است حالت و کیفیّت نفسانیّه ای که از علم کامل برهانی به مقام توحید فعلی حق و‏‎ ‎‏ایمان به این مقام حاصل شود؛ یعنی، پس از آنکه به طریق عقلِ منوّر با‏‎ ‎‏برهان متین حکمی و شواهد نقلیّه مستفاده از نصوص قرآنیّه و اشارات و بدایع‏‎ ‎‏کتاب الهی و احادیث شریفه فهمید که سلطنت ایجادیّه و استقلال در تأثیر،‏‎ ‎‏بلکه اصل تأثیر، منحصر است به ذات مقدس الهی و دیگر موجودات را‏‎ ‎‏شرکت در آن نیست ـ چنانچه در محل خود مقرر است ـ باید دل را از آن آگاه‏‎ ‎‏کند و با قلم عقل به لوح قلبْ حقیقت ‏لا اِلهَ اِلاّ اللّه و لا مؤَثِّرَ فی الْوُجُودِ اِلاَّ اللّه ‏ را‏‎ ‎‏بنویسد. و چون قلب به این لطیفۀ ایمانیّه و حقیقت برهانیّه ایمان آورد، در آن‏‎ ‎‏حالت انقطاع و التجائی حاصل شود؛ و چون شیطان را قاطع طریق انسانیّت و‏‎ ‎‏دشمن قوی خود یافت، حالت اضطراری حاصل شود که این حالت قلبی‏‎ ‎‏حقیقت استعاذه است. و چون زبان ترجمان قلب است، آن حالت قلبیّه را‏‎ ‎‏با کمال اضطرار و احتیاج به زبان آورد و ‏اَعُوذُ باللّه مِنَ الشّیْطانِ الرَّجیم‏ را از روی‏‎ ‎‏حقیقت گوید. و اگر در قلب از این حقایق اثری نباشد و شیطان متصرّف قلب‏‎ ‎‏و سایر مملکت وجودیّه او باشد، استعاذه نیز از روی تصرّف و تدبیر شیطان‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 227
‏واقع شود؛ و در لفظْ استعاذۀ باللّه مِنَ الشّیطان گوید، و در حقیقت چون‏‎ ‎‏تصرّف شیطانی است، استعاذۀ به شیطان مِنَ اللّه واقع شود؛ و خود استغاذه‏‎ ‎‏عکس مطلوب را محقّق کند، و شیطان گویندۀ استعاذه را مسخره کند؛ و این‏‎ ‎‏سخریّه نتیجه اش پس از کشف غطا و برچیده شدن پردۀ طبیعت معلوم شود. و‏‎ ‎‏مَثَل چنین شخصی که استعاذه اش فقط لفظیّه است مَثلَ کسی است که از شرّ‏‎ ‎‏دشمن جرّاری بخواهد به قلعه محکمی پناه ببرد، ولی خود به طرف دشمن‏‎ ‎‏برود و از قلعه رو برگرداند و لفظاً بگوید از شر این دشمن به این قلعه پناه‏‎ ‎‏می برم. چنین شخصی علاوه بر آنکه به شرّ دشمن گرفتار شود به سخریۀ او نیز‏‎ ‎‏دچار گردد.‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 228