مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

تنبیه ایمانی

تنبیه ایمانی

‏     ‏‏به طوری که ذکر شد و معلوم گردید، از برای هدایت به حسب انواع سیر‏‎ ‎‏سایرین و مراتب سلوک سالکین الی اللّه مقامات و مراتبی است. و ما به طریق‏‎ ‎‏اجمال اشاره به بعض مقامات آن می کنیم تا در ضمن، «صراط مستقیم» و‏‎ ‎‏«صراط مفرِطین» و «صراط مفرِّطین»، که «مغضوب علیهم» و «ضالّین»‏‎ ‎‏می باشند، به حسب هر یک از مراتب معلوم گردد.‏

‏     اول، نور هدایت فطری است؛ چنانچه اشاره به آن در تنبیه سابق شد.‏‎ ‎‏و در این مرتبه از هدایت، «صراط مستقیم» عبارت است از سلوک الی اللّه بی‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 289
‏احتجاب به حجب ملکی یا ملکوتی؛ و یا سلوک الی اللّه بی احتجاب به حجب‏‎ ‎‏معاصی قالبیّه یا معاصی قلبیّه؛ یا سلوک الی اللّه است بی احتجاب به حجب‏‎ ‎‏غلوّ و یا تقصیر؛ و یا سلوک الی اللّه است بی احتجاب به حجب نورانیّه یا‏‎ ‎‏ظلمانیّه؛ و یا سلوک الی اللّه است بی احتجاب به حجب وحدت یا کثرت. و‏‎ ‎‏شاید ‏یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدی مَنْ یَشاء‎[1]‎‏ اشاره به این مرتبه از هدایت و‏‎ ‎‏احتجابات باشد که در حضرت قدر، که نزد ما مرتبۀ واحدیّت به تجلّی به‏‎ ‎‏حضرات اعیان ثابته است، تقدیر شده. و تفصیل آن از حوصلۀ این رساله‏‎ ‎‏بلکه از نطاق تحریر و بیان خارج است. ‏و هو سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللّه وَسَتْرٌ مِنْ سَتْرِ‎ ‎اللّه .‎[2]‎

‏    ‏‏دوم، هدایت به نور قرآن است. و در مقابل آن، غلوّ و تقصیر از معرفت‏‎ ‎‏آن است، و یا وقوف به ظاهر و وقوف به باطن است؛ چنانچه بعضی اهل‏‎ ‎‏ظاهر علوم قرآن را عبارت از همان معانی عرفیّۀ عامیّه و مفاهیم سوقیّۀ وضعیّه‏‎ ‎‏می دانند؛ و به همین عقیده تفکّر و تدبّر در قرآن نکنند؛ و استفاده آنها از این‏‎ ‎‏صحیفۀ نورانیّه که متکفّل سعادات روحیّه و جسمیّه و قلبیّه و قالبیّه است‏‎ ‎‏منحصر به همان دستورات صوریّۀ ظاهریّه است؛ و آن همه آیاتی که دلالت‏‎ ‎‏کند بر آن که تدبّر و تذکّر آن لازم یا راجح است و از استناره به نور قرآن فتح‏‎ ‎‏ابوابی از معرفت شود، پس پشت اندازند؛ گویی قرآن برای دعوت به دنیا و‏‎ ‎‏مستلذّات حیوانیّه و تأکید مقام حیوانیّت و شهوات بهیمیّه نازل شده است.‏‎ ‎‏     و بعضی اهل باطن به گمان خود از ظاهر قرآن و دعوتهای صوریّۀ آن،‏‎ ‎‏که دستور تأدّب به آداب محضر الهی و کیفیّت سلوک الی اللّه است ـ و آنها‏‎ ‎‏غافل از آن هستند ـ منصرف شوند و با تلبیسات ابلیس لعین و نفس امّارۀ‏‎ ‎‏بالسّوء از ظاهر قرآن منحرف، و به خیال خود به علوم باطنیّۀ آن متشبّث‏‎ ‎‏هستند؛ با آن که راه وصول به باطن از تأدّب به ظاهر است.‏


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 290
‏     پس، این دو طایفه هر دو از جادّۀ اعتدال خارج و از نور هدایت به صراط‏‎ ‎‏مستقیم قرآنی محروم و به افراط و تفریط منسوبند. و عالم محقّق و عارف‏‎ ‎‏مدقّق باید قیام به ظاهر و باطن کند و به ادبهای صوری و معنوی متأدّب گردد ـ‏‎ ‎‏چنانچه ظاهر را به نور قرآن متنوّر می کند، باطن را نیز به انوار معارف و توحید‏‎ ‎‏و تجرید آن نورانی کند.‏

‏     اهل ظاهر بدانند که قصر قرآن را به آداب صوریّۀ ظاهریّه و یک مشت‏‎ ‎‏دستورات عملیّه و اخلاقیّه و عقاید عامیّه در باب توحید و اسماء و صفات،‏‎ ‎‏نشناختن حق قرآن و ناقص دانستن شریعت ختمیّه است، که باید اکمل از آن‏‎ ‎‏تصوّر نشود و الاّ ختمیّت آن در سنّت عدل محال خواهد بود. پس چون‏‎ ‎‏شریعتْ ختم شرایع و قرآنْ ختم کتب نازله و آخرین رابطۀ بین خالق و مخلوق‏‎ ‎‏است، باید در حقایق توحید و تجرید و معارف الهیّه، که مقصد اصلی و غایت‏‎ ‎‏ذاتی ادیان و شرایع و کتب نازلۀ الهیّه است، آخرین مراتب و منتهی النّهایۀ‏‎ ‎‏اوج کمال باشد، والاّ نقص در شریعت که خلاف عدل الهی و لطف ربوبی‏‎ ‎‏است لازم آید؛ و این خود محالی است فضیح و عاری است قبیح که با هفت‏‎ ‎‏دریا از روی ادیان حقّه لکّۀ ننگش شسته نشود؛ والعیاذ باللّه .‏

‏     و اهل باطن بدانند که وصول به مقصد اصلی و غایت حقیقی، جز‏‎ ‎‏تطهیر ظاهر و باطن نیست؛ و بی تشبّث به صورت و ظاهر، به لُبّ و باطن نتوان‏‎ ‎‏رسید؛ و بدون تلبّس به لباس ظاهر شریعت راه به باطن نتوان پیدا کرد؛ پس،‏‎ ‎‏در ترک ظاهرْ ابطال ظاهر و باطن شرایع است؛ و این از تلبیسات شیطان جنّ و‏‎ ‎‏انس است. و ما شمّه ای از این مطلب را در کتاب ‏‏شرح اربعین حدیث‏‎[3]‎‎ ‎‏مذکور داشتیم.‏

‏    ‏‏سوم، هدایت به نور شریعت است.‏

‏     چهارم،هدایت به نور اسلام است.‏

‏     پنجم، هدایت به نور ایمان است.‏


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 291
‏     ششم، هدایت به نور یقین است.‏

‏     هفتم، هدایت به نور عرفان است.‏

‏     هشتم، هدایت به نور محبّت است.‏

‏     نهم، هدایت به نور ولایت است.‏

‏     دهم، هدایت به نور تجرید و توحید است.‏

‏     و برای هر یک، دو طرف افراط و تفریط و غلوّ و تقصیر است، که تفصیل‏‎ ‎‏آن موجب تطویل است. و شاید اشاره به بعض آن یا تمام مراتب آن باشد‏‎ ‎‏حدیث شریف ‏‏کافی‏‏ که می فرماید: ‏نَحْنُ، آلُ مُحَمَّدٍ، النَّمَطُ الاَْوْسَطُ الَّذی لا‎ ‎یُدْرِکُنَا الْغٰالی، وَلا یَسْبِقُنَا التّالی.‎[4]‎

‏    ‏‏و فی الحدیث النّبوی: ‏خِیْرُ هذِهِ الاُمَّةِ النَّمَطُ الاَْوْسَطُ یَلْحَقُ بِهِمُ التّالی‎ ‎وَ یَرْجِعُ اِلَیْهِمُ الْغالی.‎[5]‎

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 292

  • )) «هر که را بخواهد گمراه می کند و هر که را بخواهد هدایت می کند.» (نحل / 93، فاطر / 8)
  • )) قال امیرالمؤمنین علیه السلام فی القدر: اَلاٰ، اِنَّ الْقَدْر سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللّه وَ سَتْرٌ مِنْ سَتْرِاللّه . التوحید، ص 383، «باب القضاء و القدر...»، حدیث 32.
  • ))   پاورقی 61.
  • )) «ما آل محمد جمعیت میانه هستیم، پیشی گیرنده به ما نمی رسد و پیرو از ما پیشی نمی گیرد.» اصول کافی، ج 1، ص 136، «کتاب التوحید»، «باب النّهی عن الصفة ...»، حدیث 3.
  • )) «بهترین این امّت جمعیّت میانه است. دنباله رو به آنان می پیوندد و تندرو به سوی ایشان باز می گردد.» لسان العرب، مادۀ «نمط»، ج 7، ص 417. روایت را از علی، علیه السلام، نقل نموده است.