مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

نَقْلُ کَلامٍ لِزِیِادَةِ افهام

نَقْلُ کَلامٍ لِزِیِادَةِ اِفهامٍ

‏     ‏‏شیخ جلیل بهائی قدّس سرّه در رسالۀ ‏‏عروة الوثقی‏‏ می فرماید: «و‏‎ ‎‏نعمتهای خدای سبحان گرچه اجلّ از آن است که در احاطۀ احصاء در آید‏‎ ‎‏چنانچه حق می فرماید: ‏وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَة اللّه لا تُحْصُوها،‎[1]‎‏ لکن آنها دو جنس‏‎ ‎‏می باشند: نعمتهای دنیویّه و اخرویّه.و هر یک از آنها یا موهبتی است، یا‏‎ ‎‏کسبی. و هر یک از آنها یا روحانی است، یا جسمانی. پس مجموع هشت‏‎ ‎‏قسم شود:‏

‏     اول، دنیوی موهبتی روحانی؛ مثل نفخ روح و افاضۀ عقل و فهم.‏‎ ‎‏     دوم، دنیوی موهبتی جسمانی؛ مثل خلق اعضاء و قوای آنها.‏

‏     سوم، دنیوی کسبی روحانی؛ مثل تخلیۀ نفس از امور دنیّه و مُحلّی‏‎ ‎‏نمودن آن به اخلاق پاکیزه و ملکات عالیه.‏

‏     چهارم، دنیوی کسبی جسمانی؛ مثل زینت دادن به هیئتهای پسندیده و‏‎ ‎‏حلیه های نیکو. ‏

‏     پنجم، اُخروی موهبتی روحانی؛ مثل آن که بیامرزد گناه ما را و راضی‏‎ ‎‏شود از ما کسی که توبه نموده سابقاً.‏

‏     عبارت شیخ در این مثال چنین است که ذکر شد؛ و ظاهراً اشتباهی از‏‎ ‎‏ناسخ شده. و شاید مقصود آن باشد که حق تعالی ما را بیامرزد بی سبق توبه؛‏‎ ‎‏فراجع.‏

‏     ششم، اخروی موهبتی جسمانی؛ مثل نهرهای از شیر و عسل.‏

‏     هفتم، اخروی کسبی روحانی؛ مثل آمرزش و رضا باسبق توبه، و‏‎ ‎‏چون لذّات روحانی که با فعل طاعات جلب شده.‏

‏     هشتم، اخروی کسبی جسمانی؛ مثل لذات جسمانی که با فعل‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 294
‏طاعات جلب شده.‏

‏     و مراد در اینجا از نعمتْ چهار قسم اخیر است و چیزهای که وسیلۀ‏‎ ‎‏رسیدن به این اقسام می شود از چهار قسم اول.»‏‏تمام شد ترجمۀ کلام شیخ قدس‏‎ ‎‏سرّه.‏‎[2]‎

‏    ‏‏و این تقسیمات شیخ  گرچه تقسیم لطیفی است، ولی اهمّ نعم الهیّه و‏‎ ‎‏اعظم مقصدِ کتاب شریف الهی از قلم شیخ بزرگوار افتاده و فقط اکتفا شده به‏‎ ‎‏نعمتهای ناقصین یا متوسّطین. و در کلام ایشان گرچه لذّت روحانی نیز نام‏‎ ‎‏برده شده، ولی لذّت روحانی اخروی که با فعل طاعات جلب شده باشد حظّ‏‎ ‎‏متوسّطین است؛ اگر نگوییم حظّ ناقصین است.‏

‏     بالجمله، غیر از آنچه شیخ بزرگوار فرمودند، که راجع به لذّات حیوانیّه‏‎ ‎‏و حظوظ نفسانیّه بود، نعمتهای دیگری است که عمدۀ آن سه است:‏

‏     یکی، نعمت معرفت ذات و توحید ذاتی، که اصل آن سلوک الی اللّه و‏‎ ‎‏نتیجۀ آن بهشت لِقاء است. و اگر سالک را نظر به نتیجه باشد، در سلوک‏‎ ‎‏نقصانی است، زیرا که این مقام مقام ترک خود و لذّات خود است؛ و توجّه به‏‎ ‎‏حصولِ نتیجه توجّه به خود است؛ و این خودپرستی است نه خداپرستی، و‏‎ ‎‏تکثیر است نه توحید، و تلبیس است نه تجرید.‏

‏     دوم، نعمتِ معرفتِ اسماء است. و این نعمت منشعب شود به حسب‏‎ ‎‏کثرت اسمائی. و اگر مفردات آن حساب شود، هزار است؛ و اگر با ترکیبات‏‎ ‎‏دو اسمی یا چند اسمی حساب شود، از حدّ احصا خارج است ـ ‏وَ اِنْ تَعُدّوُا‎ ‎نِعْمَة اللّه لا تُحْصُوها‏. و توحید اسمائی در این مقام، نعمتِ معرفتِ «اسم‏‎ ‎‏اعظم» است که مقام احدیّت جمع اسماء است. و نتیجۀ معرفت اسماء‏‎ ‎‏بهشت اسماء است؛ هر کس به اندازۀ معرفت یک اسم یا چند اسم فرداً یا‏‎ ‎‏جمعاً.‏

‏     سوم، نعمت معرفت افعالی است؛ که این نیز شعب کثیرۀ غیر متناهیه‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 295
‏دارد. و مقام توحید در این مرتبه، احدیّت جمع تجلّیات فعلیّه است که مقام‏‎ ‎‏«فیض مقدّس» و مقام «ولایت مطلقه» است. و نتیجۀ آن بهشت افعالی است‏‎ ‎‏که تجلّیات افعالیّه حق است در قلب سالک. و شاید تجلّی به موسی بن‏‎ ‎‏عمران در اول امر که گفت: ‏آنَسْتُ ناراً،‎[3]‎‏ به تجلّی افعالی بوده؛ و آن تجلّی‏‎ ‎‏که اشاره به آن است قول خدای تعالی: ‏فَلَمّا تَجَلّیٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ‎ ‎مُوسیٰ صَعِقاً،‎[4]‎‏ تجلّی اسمائی یا ذاتی بوده.‏

‏     پس، صراط «منعم علیهم» در مقام اوّل، «صراط» سلوک الی ذات‏‎ ‎‏اللّه ، و «نعمت» در آن مقام، تجلّی ذاتی است. و در مقام ثانی، «صراط»‏‎ ‎‏سلوک به اسماء اللّه و «نعمت» در آن مقام، تجلّیات اسمائیه است. و در مقام‏‎ ‎‏سوم، سلوک به فعل اللّه است؛ و «نعمت» آن، تجلّی افعالی است. و‏‎ ‎‏اصحاب این مقامات را به بهشتها و لذّتهای عامّه نظری نیست، چه روحانی‏‎ ‎‏باشد یا جسمانی؛ چنانچه در روایات برای بعض مؤمنین نیز این مقام را اثبات‏‎ ‎‏فرموده است.‏‎[5]‎

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 296

  • )) «اگر (بخواهید) نعمتهای خدا را شماره کنید نتوانید کرد.» (ابراهیم / 34، نحل / 18)
  • )) رساله عروة الوثقی، صفحه 38.
  • )) (طه / 10، نمل / 7، قصص / 29)
  • ))  پاورقی 401.
  • )) بحارالانوار، ج 77، ص 23.