مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

خاتمة

خاتمة

‏     ‏‏بدان که سورۀ مبارکۀ «حمد» چنانچه مشتمل است به جمیع مراتب‏‎ ‎‏وجود، مشتمل است به جمیع مراتب سلوک، و مشتمل است ـ به طریق اشاره‏‎ ‎‏ـ به جمیع مقاصد قرآن. و غور در این مطالب گرچه محتاج است به بسطی تامّ‏‎ ‎‏و منطقی غیر از این منطق، ولی اشاره به هر یک از آنها خالی از فائده بل‏‎ ‎‏فوائدی برای اصحاب معرفت و یقین نیست.‏

‏     پس، در مقام اول گوییم که ممکن است ‏بسم اللّه الرّحمن الرّحیم‏ اشاره به‏‎ ‎‏تمام دائرۀ وجود و دو قوس نزول و صعود باشد. پس، «اسم اللّه » مقام احدیت‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 296
‏قبض و بسط، و «رحمن» مقام بسط و ظهور است، که قوس نزول است؛ و‏‎ ‎‏«رحیم» مقام قبض و بطون است، که قوس صعود است. و‏الحمدللّه ‏ اشاره‏‎ ‎‏توان بود به عالم جبروت و ملکوت اعلی که حقایق آنها محامد مطلقه اند. و‏‎ ‎ربّ العالمین‏ به مناسبت «تربیت» و «عالمین»، که مقام سوائیّت است، اشاره‏‎ ‎‏توان بود به عوالم طبیعت که به جوهرِ ذاتْ متحرّک و متصرّم و در تحت تربیت‏‎ ‎‏است. و ‏مالِکِ یَوْمِ الدّین‏ اشاره به مقام وحدت و قهّاریّت و رجوع دائرۀ وجود‏‎ ‎‏است. و تا اینجا تمام دائره وجود نزولاً و صعوداً ختم شود.‏

‏     و در مقام دوم گوییم که «استعاذه» ـ که مستحبّ است ـ اشاره شاید باشد‏‎ ‎‏به ترک غیر حق و فرار از سلطنت شیطانیّه. و چون این، مقدمّۀ مقامات است نه‏‎ ‎‏جزء مقامات ـ زیرا که تخلیه مقدمۀ تحلیه است و بالذّات از مقامات کمالیّه‏‎ ‎‏نیست ـ از این جهت، استعاذه جزء سوره نیست ، بلکه مقدمۀ دخول در آن‏‎ ‎‏است. و «تسمیه» اشاره شاید باشد به مقام توحید فعلی و ذاتی، و جمع بین هر‏‎ ‎‏دو. و‏الحمد للّه ‏ تا ‏ربّ العالمین‏ شاید اشاره باشد به توحید فعلی. و ‏مالک یوم‎ ‎الدّین‏ اشاره به فناء تامّ و توحید ذاتی. و از ‏ایّاکَ نَعْبُد‏ شروع شود به حالت صحو‏‎ ‎‏و رجوع. و به عبارت دیگر، «استعاذه» سفر از خلق است به حق و خروج از‏‎ ‎‏بیت نفس است. و «تسمیه» اشاره به تحقّق به حقّانیت است پس از خلع از‏‎ ‎‏خلقیّت و عالم کثرت. و‏الحمد‏ تا ‏ربّ العالمین‏ اشاره است به سفر از حقّ‏‎ ‎‏بالحق فی الحقّ. و در ‏مالِکِ یَوْمِ الدّین‏ تمام شود این سفر. و در ‏ایاک نعبد‏ سفر از‏‎ ‎‏حق به خلق به حصول صحو و رجوع شروع شود. و در ‏اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‎ ‎‏این سفر به اتمام رسد.‏

‏     و در مقام سوّم گوییم که این سورۀ شریفه مشتمل است بر عمدۀ مقاصد‏‎ ‎‏الهیّه در قرآن شریف؛ زیرا که اصل مقاصد قرآن تکمیل معرفة اللّه  و تحصیل‏‎ ‎‏توحیدات ثلاثه، و رابطۀ مابین حق و خلق، و کیفیّت سلوک الی اللّه ، و کیفیّت‏‎ ‎‏رجوع رقایق به حقیقة الحقایق، و معرّفی تجلّیات الهیّه جمعاً و تفصیلاً و فرداً‏‎ ‎‏و ترکیباً، و ارشاد خلق سلوکاً و تحققاً، و تعلیم عباد علماً و عملاً و عرفاناً و‏‎ ‎‏شهوداً؛ و جمیع این حقایق در این سورۀ شریفه با کمال وجازت و اختصاری‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 297
‏که دارد موجود است.‏

‏     پس، این سورۀ شریفه «فاتحة الکتاب» و «اُمّ الکتاب»، و صورت‏‎ ‎‏اجمالیّه ای از مقاصد قرآن است. و چون جمیع مقاصد کتاب الهی برگشت به‏‎ ‎‏مقصد واحد کند و آن حقیقت توحید است، که غایت همۀ نبوّات و نهایت‏‎ ‎‏مقاصد همۀ انبیاء عظام علیهم السلام است، و حقایق و سرایر توحید در آیۀ‏‎ ‎‏مبارکۀ ‏بسم اللّه ‏ منطوی است؛ پس، این آیۀ شریفه اعظم آیات الهیّه و مشتمل‏‎ ‎‏بر تمام مقاصد کتاب الهی است؛ چنانچه در حدیث شریف وارد است.‏‎[1]‎‏ و‏‎ ‎‏چون «باء» ظهور توحید، و نقطۀ تحت الباء‏*‎[2]‎‏ سرّ آن است، تمام کتاب ظهوراً و‏‎ ‎‏سراً در آن «با» موجود است. و انسان کامل، یعنی وجود مبارک علوی علیه‏‎ ‎‏الصّلوة و السلام همان نقطۀ سرّ توحید است؛‏‎[3]‎‏ و در عالم آیه ای بزرگتر از‏‎ ‎‏آن وجود مبارک نیست پس از رسول ختمی صلی اللّه علیه و آله؛ چنانچه در‏‎ ‎‏حدیث شریف وارد است.‏496/1‎[4]‎

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 298

  • )) بحارالانوار، ج 92، ص 238. سه حدیث در این باب آورده است.
  • * )) قولنا نقطۀ تحت الباء و اگر اشکال شود که در رسم الخط کوفی که در وقت نزول قرآن کریم متعارف بوده نقطه وجود نداشته است می توان گفت که این به حقیقت و واقعیت ضرر نرساند گرچه نقش در ظهور متأخر باشد که آن را تأثیری در حقایق نیست بلکه در صحت این ادعا بطور مطلق نیز دلیلی قانع کننده نیست و مجرد تعارف دلیل بر عدم مطلق نیست، تَاَمَّلْ.
  • )) انا النُقطةُ تَحْتَ الباء. اسرار الحکم، ص 559.
  • 496/1 . تفسیر صافی، ج 2، ص 779. ذیل آیۀ شریفۀ عن النبأ العظیم.