مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

تتمیم

تتمیم

‏     ‏‏شیخ صدوق رضوان اللّه علیه روایت فرموده از ابی البختری، وهب بن‏‎ ‎‏وهب القرشی، از حضرت صادق علیه السلام، از پدر بزرگوارش حضرت‏‎ ‎‏باقر العلوم علیه السلام، در قول خدای تعالی: ‏قُلْ هُوَ اللّه اَحَد‏ فرمود: «‏قُلْ ‏یعنی‏‎ ‎‏ظاهر کن آنچه را وحی به تو فرمودیم و تو را خبردار از آن نمودیم به ترکیب‏‎ ‎‏حرفهایی که قرائت کردیم آنها را برای تو تا هدایت شود بدانها کسی که سمع‏‎ ‎‏را بر افکنده و مشاهد می نماید. و ‏هو‏ اسمی است کنایه، که اشاره به سوی‏‎ ‎‏غایب است: پس «ها» تنبیه دهد به معنای ثابت، و «واو» اشاره به غایب از‏‎ ‎‏حواسّ است؛ چنانچه «هذا» اشاره به شاهد نزد حواس است. و این اشاره به‏‎ ‎‏غایب برای آن است که کفار تنبّه دادند از خدایان خود به حرف اشارۀ شاهدِ‏‎ ‎‏مدرَک، پس گفتند:"اینها خدایان مایند که محسوس و مدرَک به دیدگانند؛‏‎ ‎‏پس تو نیز ای محمد(ص) اشاره کن به سوی خدای خود تا ببینیم او را و ادراک‏‎ ‎‏نماییم او را و متحیّر در او نشویم." پس خدای تعالی فرو فرستاد که بگو: ‏هو‏.‏‎ ‎‏پس «ها» تثبیت فرماید ثابت را، و «واو» اشاره است به غایب از درک چشمها و‏‎ ‎‏لمس حسّها، و اینکه خداوندْ متعالی از آن است؛ بلکه او مدرِک دیده ها و‏‎ ‎‏آفرینندۀ حواس است.»‏‎[1]‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 314
‏    ‏‏فرمود حضرت باقر علیه السلام: «معنی اللّه معبودی است که خلق‏‎ ‎‏متحیّرند از درک حقیقت او و احاطه به کیفیت او. و عرب می گوید: اَلِهَ‏‎ ‎‏الرَّجُلُ. وقتی متحیر شود در چیزی و احاطۀ علمی به او پیدا نکند. و‏‎ ‎‏می گوید: وَلَهَ. وقتی که پناه ببرد به چیزی از آنچه می ترساند او را؛ و «الاله»‏‎ ‎‏به آن چیزی که مستور از حواس مردم است.»‏

‏     فرمود حضرت باقر علیه السلام: «احد فرد یکتا است. و «احد» و‏‎ ‎‏«واحد» به یک معنا است؛ و آن یکتایی است که نظیری برای او نیست. و‏‎ ‎‏توحید اقرار به وحدت است؛ و آن یکتایی است که نظیری برای او نیست. و توحید اقرار به وحدت است؛ و آن انفراد است. و «واحد» عبارت از متباینی‏‎ ‎‏است که از چیزی منبعث نشود و با چیزی متّحد نگردد. و از این جا است که‏‎ ‎‏گویند بناء عدد از «واحد» است و واحد از عدد نیست، زیرا که عدد به واحد‏‎ ‎‏گفته نشود، بلکه به دو تا گفته شود. پس معنی قول خدا: ‏اللّه احد‏ آن است که‏‎ ‎‏معبودی که خلق متحیّرند از ادراک او و احاطه به کیفیّت او، یکتا است در‏‎ ‎‏خدایی و متعالی از صفات خلق است.»‏‎[2]‎

‏    ‏‏فرمود حضرت باقر علیه السلام که «حدیث کرد برای من پدرم،‏‎ ‎‏زین العابدین علیه السلام، از پدرش، حسین بن علی علیهما السلام، که‏‎ ‎‏فرمود: ‏صمد‏ آن است که جوف ندارد. و ‏صمد‏ آن است که آقایی او به منتها‏‎ ‎‏رسیده. و ‏صمد‏ آن است که نمی خورد و نمی آشامد. و ‏صمد‏ آن است که‏‎ ‎‏نمی خوابد. و ‏صمد‏ دائمی است که همیشه بوده و همیشه خواهد بود.‏‎Ø‎‏»‏

‏     فرمود حضرت باقر علیه السلام محمّد بن حنفیّه می گفت: «‏صمد‏ آن‏‎ ‎‏است که قائم بنفسه باشد و غنیّ از غیر باشد. و غیر او گفت: "‏صمد‏ متعالی از‏‎ ‎‏کَوْن و فساد است. و ‏صمد‏ آن است که موصوف به تغایر نباشد."»‏

‏     و حضرت باقر فرمود: «‏صمد‏ بزرگ مُطاعی است که فوق او امر و نهی‏‎ ‎‏کننده ای نباشد. فرمود: «سؤال شد علی بن الحسین زین العابدین علیهما‏‎ ‎‏السلام از ‏صمد‏. فرمود: "«صمد» آن کسی است که شریک از برای او‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 315
‏نیست، و مشکل و ثقیل نیست برای او حفظ چیزی، و پوشیده نمی ماند از او‏‎ ‎‏چیزی."»‏‎[3]‎‏ ‏

‏    ‏‏وهب بن وهب قرشی گفت: «زید بن علی گفت: "‏صمد‏ کسی است‏‎ ‎‏که وقتی اراده کند چیزی را، بگوید به آن: «باش» پس موجود شود. و ‏صمد‎ ‎‏کسی است که ابداع کند اشیاء را، پس خلق فرماید آنها را در صورتی که با هم‏‎ ‎‏اضدادند و هم شکلند و ازواجند؛ و خود متفرّد است به وحدت ـ نه ضدّ دارد و‏‎ ‎‏نه شکل و نه مثل و نه شبه."»‏‎[4]‎

‏    ‏‏وهب بن وهب از حضرت علیّ بن الحسین سلام اللّه علیهما نیز کلامی‏‎ ‎‏در تفسیر ‏صمد‏ نقل کند. و از حضرت باقر العلوم نیز کلامی راجع به اسرار‏‎ ‎‏حروف «الصّمد» ذکر کند. پس، گوید که حضرت باقر علیه السلام فرمود:‏‎ ‎‏«اگر یافته بودم از برای علمی که خداوند به من مرحمت فرموده حمله ای،‏‎ ‎‏همانا نشر می دادم توحید و اسلام و ایمان و دین و شرایع را از «الصمد».‏‎ ‎‏چگونه از برای من چنین شود با آن که جدّم امیر المؤمنین نیافت حمله ای برای‏‎ ‎‏علمش حتی آن که آه دردناک می کشید و می فرمود بالای منبر:" سؤال کنید‏‎ ‎‏از من قبل از آن که مرا نیابید. همانا بین اضلاع سینۀ من است علم بزرگی؛ آه‏‎ ‎‏آه، که نمی یابم حملۀ آن را."»‏‎[5]‎

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 316

  • )) التوحید، ص 88، «باب تفسیر قل هو اللّه احد»، حدیث 1.
  • )) منبع پیشین، حدیث 2.
  • )) منبع پیشین، حدیث 3.
  • )) منبع پیشین، حدیث 4.
  • )) منبع پیشین، حدیث 6.