مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

‏‏فصل چهارم‏

فصل چهارم

‏ ‏

‏     ‏‏عن ‏‏مِصْباحِ الشَّریعَةِ‏‏، قالَ الصَّادِقُ عَلیه السَّلام: ‏لاٰ یَرْکَعُ عَبْدٌ للّه رُکُوعاً‎ ‎عَلَی الْحَقیقَةِ، اِلاّ زَیَّنَهُ اللّه تَعالی بِنوُرِ بَهائِهِ، وَ اَظَلَّهُ فی ظِلالِ کِبْرِیائِهِ، وَ کَساهُ کِسْوَةَ‎ ‎اَصْفیٰائِهِ. وَ الرُّکوعُ اَوَّلٌ، وَ السُّجُودُ ثانٍ، فَمَنْ اَتَی بِمَعْنیٰ الاْوَّلَ، صَلُحَ لِلثّانی‎ ‎وَ فِی الرُّکوُع اَدَبٌ، و فی السُّجوُدِ قُرْبٌ؛ وَ مَنْ لا یَحْسُنُ الاَْدَبَ، لا یَصْلَحُ‎ ‎لِلْقُرْبِ. فَارْکَعْ رُکوُعَ خاضِعٍ للّه بِقَلْبِهِ، مُتَذَلِّلٍ وَ جِلٍ تَحْتَ سُلْطانِهِ، خَافِضٍ لَهُ‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 352
بِجَوارِحِهِ خَفْضَ خائِفٍ حَزِنٍ علی ما یَفُوتُهُ مِنْ فائِدَةِ الرّاکعینَ. وَ حُکِیَ اَنَّ الرَّبیعَ بن‎ ‎خُثَیْمَ کان یَسْهَرُ بالَّلیْلِ اِلَی الْفَجْرِ فی رَکْعَةٍ واحِدَةٍ؛ فَاِذا هُوَ اَصْبَحَ، رَفَعَ (تَزْفَرُـخ)‎ ‎وَ قالَ: آه سَبَقَ المُخْلِصُونَ وَ قُطِعَ بِنٰا. وَ اسْتَوْفِ رُکوُعَکَ بِاسْتِواءِ ظَهْرِکَ. وَانْحَطَّ‎ ‎عَنْ هِمَّتِکَ فِی الْقِیامِ بِخِدْمَتِهِ اِلاّ بِعَوْنِهِ. وَ فِرَّ بِالْقَلْبِ مِنْ وَساوِسِ الشَّیْطانِ‎ ‎وَ خَدائِعِهِ وَ مَکائِدِهِ. فَاِنَّ اللّه تعالی یَرْفَعُ عِبٰادَهُ بِقَدْرِ تَواضُعِهِمْ لَهُ؛ وَ یَهْدیهِمْ اِلی‎ ‎اُصُولِ التَّواضُعِ و الْخُضوُعِ بِقَدْرِ اِطِّلاعِ عَظَمَتِةِ عَلَی سَرائِرِهِم.‎[1]‎‏ ‏

‏    ‏‏در این حدیث شریف اشارات و بشارات و آداب و دستوراتی است؛‏‎ ‎‏چنانچه «تزیّن» به «نور بهاءاللّه » و «اظلال» در تحت «ظلّ کبریاءاللّه » و‏‎ ‎‏«تکسّی» به «کسوۀ اصفیاءاللّه »، بشارات به وصول به مقام تعلّم اسمائی و‏‎ ‎عَلَّمَ آدَمَ الاَسْماءَ کُلَّها‎[2]‎‏ است. و تحقّق به مقام فناء صفاتی و حصول حالت‏‎ ‎‏صحو از آن مقام است؛ زیرا که مزیّن فرمودن حقْ عبد را به مقام «نور بهاء»‏‎ ‎‏متحقّق نمودن او است به مقام اسماء که حقیقت تعلیم آدمی است. و او را در‏‎ ‎‏ظلّ و سایۀ «کبریا» که از اسماء قهریّه است، بردن و در فناء آن جای دادن،‏‎ ‎‏اِفنای عبد است از خویشتن؛ و پس از این مقام، او را در «کسوۀ اصفیاء»‏‎ ‎‏در آوردن اِبقاء او است پس از اِفناء. و از این جا معلوم شود که سجود فناء ذاتی‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 353
‏است، چنانچه اهل معرفت فرموده اند؛ زیرا که رکوعْ اول است، و آن این‏‎ ‎‏مقامات است؛ و سجود ثانی است، و آن نیست جز مقام فناء در ذات.‏

‏     و نیز معلوم شود که قرب مطلق، که در سجود حاصل شود، میسور‏‎ ‎‏نیست جز به حصول رکوع علی الحقیقة؛ و کسی که صلاحیّت برای ثانی‏‎ ‎‏بخواهد پیدا کند، باید قرب رکوعی و ادب آن را تحصیل کند.‏

‏     پس از بیان لطایف و سرایر رکوع و سجود، اشاره فرموده به آداب قلبیّۀ‏‎ ‎‏آن از برای متوسّطین. و آن اموری است که بعضی از امور عامّه است، که ما‏‎ ‎‏در مقدّمات ذکر نمودیم؛ و بعضی خاصّ به رکوع است. و چون اکثر این امور‏‎ ‎‏بیان شده است، از تفصیل آن صرف نظر نمودیم.‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 354

  • )) «هیچ بنده ای برای خدا به حقیقت رکوع نکند مگر آنکه خداوند تعالی او را به نور جمال خود بیاراید و در سایۀ کبریایش جای دهد و جامه برگزیدگانش بپوشاند: رکوع اول است، و سجود دوم. هرکس حقیقت اول را به جای آرد، شایستگی دومی را یافته است. در رکوعْ ادب (عبودیت) است و در سجودْ قرب (به معبود)؛ و کسی که به نیکی ادب نگزارد، قرب را نشاید. پس رکوع کسی را به جای آر که با دل خاضع، برای خدا و تحت سلطه او ذلیل و بیمناک است و اعضای خود را از اندوه و ترس آنکه از بهره رکوع کنندگان بی نصیب گردیده فرود می آورد. و حکایت شده که ربیع بن خُثَیم با یک رکوع شب را به صبح می رساند و چون بامداد می شد قامت راست می کرد [خ ل: ناله می کرد] و می گفت: "آه، مخلصان پیشی گرفتند و ما از راه ماندیم." و رکوعت را کامل کن به اینکه پشت خود را راست نگاه داری؛ و از سر اینکه به همّت خویش قیام به خدمت او کنی در گذر که جز به یاری او (این تو را میسر نگردد). و قلباً از وساوس شیطان و خدعه ها و نیرنگهایش بگریز که خداوند تعالی مرتبه بندگان خود را به قدر تواضع ایشان بلند می دارد؛ و بدان اندازه که عظمت او بر باطن بندگان آشکار گردد به راههای فروتنی و کرنش (در برابر خود) هدایتشان می فرماید.» مصباح الشّریعة، ص 12. بحارالانوار، ج 82، ص 108.
  • ))   پاورقی 332.