فصل اول ویژگیهای فردی

اثر اخلاص

‏مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کرد، بعد از یک سال که با حضرت امام در ترکیه تبعید‏‎ ‎‏بودیم، ما را به عراق فرستادند، وقتی که وارد فرودگاه بغداد شدیم، هیچ کس ما را‏‎ ‎‏نمی شناخت و پولی هم برای کرایه اتوبوس یا تاکسی نداشتیم که به کاظمین برویم،‏‎ ‎‏اینگونه غریب و بی پول، سرگردان و متحیر که چگونه باید از فرودگاه بغداد به کاظمین‏‎ ‎‏برویم، آیا از یک ناشناس پول قرض کنیم؟ یا ... ، کمی در محوطه قدم می زنند که ناگهان‏‎ ‎‏تقدیر دگرگون می شود، یکی از علاقه مندان به امام که چند سال قبل از آن ، امام را زیارت‏‎ ‎‏کرده بود با اتومبیل شخصی خود عبورش به آن طرف می افتد، ناگهان چشمش به دو‏‎ ‎‏سیّد معمم می افتد، اتومبیل را کمی آهسته می کند، انگار آنها را دیده است و به نظـرش‏‎ ‎‏آشنا هستند! کنار آنها توقف می کند و خیره می شود، آیا واقعاً درست می بیند؟ به مغز‏‎ ‎‏خود فشار می آورد، قم! تهران!پانزده خرداد،... تبعید،... ترکیه؛ ولی اینجا بغداد است،‏‎ ‎‏فرودگاه است! حقیقت است یا رویا، و امام را با حاج آقا مصطفی در کنار خود می بیند، با‏‎ ‎‏شتاب از ماشین می پرد پایین، سلام علیکم، آقا شما هستید؟ کی رسیده اید؟ چرا اینجا‏

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 6
‏ایستاده اید؟ آیا منتظر کسی هستید؟ لطف بفرمایید و سوار اتومبیل شوید، سوار‏‎ ‎‏می شوند و به کاظمین می روند و مستقیم به حرم حضرت موسی بن جعفر (ع) و امام‏‎ ‎‏محمد تقی (ع) مشرّف می شوند، و بعد مردم و علما مطلع می گردند. حدود چهارده سال‏‎ ‎‏از این ماجرا می گذرد و باز هم غربت در مهرماه 57 در مرز کویت به هنگام هجرت از‏‎ ‎‏عراق؛ ولی چند ماه نمی گذرد که بزرگترین استقبال تاریخ در 12 بهمن 57 از فرودگاه‏‎ ‎‏مهرآباد تا بهشت زهرا(س) به وقوع می پیوندد، این است نتیجه پیمودن راه خدا و‏‎ ‎‏هجرت به سوی او.‏‎[1]‎

‎ ‎

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 7

  • )) حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان؛ پاسدار اسلام ؛ ش 39 (فروردین 1362).