فصل اول ویژگیهای فردی

هنوز اتفاقی نیفتاده است

‏وقتی که خرمشهر توسط نیروهای بعثی در محاصره بود برای ما شب بسیار، بسیار تلخی‏‎ ‎‏بود تا بالاخره خرمشهر سقوط کرد، الآن که یاد آن موقع می افتم بغض گلویم را می گیرد،‏‎ ‎‏وارد اتاق امام شدم، از قیافه من تشخیص دادند که اتفاق مهمی افتاده است، بعد از چند‏‎ ‎‏دقیقه پرسیدند: ‏تازه چه خبر؟‏ من با نهایت ناراحتی خدمتشان عرض کردم خرمشهر را‏‎ ‎‏گرفتند، ایشان یک مرتبه با یک حالت عجیب فرمودند: ‏اینکه ناراحتی نداره، جنگ است،‎ ‎یکوقت ما می بریم یکوقت آنها، ناراحتی نداره.

‏     ‏‏خدا می داند آرامشی در دل من پیدا شد که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است.‏

‏     به یاد دارم روزهای اول انقلاب را که رفتیم مرکز ساواک را در ضرابخانه تهران‏‎ ‎‏تسخیر کردیم، سپس به مدرسه علوی (محل اقامت امام) رفتیم، با یک شور و شعف و‏‎ ‎‏ولعی دست ایشان را بوسیدم، پیروزی انقلاب را تبریک گفتم، ایشان با وضع عجیبی‏‎ ‎‏فرمودند: ‏هنوز که اتفاقی نیفتاده! هنوز که چیزی نشده‏، عرض کردم مسالۀ مهمی پیش‏‎ ‎‏آمده است. ایشان فرمودند: ‏الحمدلله رب العالمین؛ ولی هنوز اتفاقی نیفتاده است، ‏من‏‎ ‎‏خیلی تعجب کردم. شما این دو خاطره را کنار هم بگذارید ،آیا دقیقاً مصداق آیه شریفه‏‎ ‎‏«لکیلا تأسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما اتاکم»‏‎[1]‎‏ را در زندگی امام نمی بینید؟ و این‏‎ ‎‏برخورد امام می تواند بزرگترین سرمشق برای مدیریت و اداره کشور، و حتی اداره‏

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 84
‏خانواده باشد، و انسان در برخورد با مصایب، ناراحتیها و یا شادمانیها خودش را نبازد.‏‎[2]‎

‎ ‎

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 85

  • سوره حدید /23.
  • )) دکترمحمود بروجردی؛ در رثای نور (24 تیر 1368)؛ص11.