فصل دوم: ویژگیهای اجتماعی

دلم برای آقای رجایی، تنگ شده

‏در دفتر حضرت امام بودیم که ناگهان خبر دادند که نخست وزیری و شورای امنیت‏‎ ‎‏منفجر گردید. خبر بسیار ناگواری بود، امام دستور فرمودند: ‏بروید تحقیق کنید تا از وضع‎ ‎آقای رجایی و باهنر مطلع باشم‏، متاسفانه این قرعه را به نام من زدند و من مأموریت پیدا‏‎ ‎‏کردم تا از نزدیک جریان را بررسی کنم، هیچ وقت آن منظره دلخراش از یادم نمی رود،‏‎ ‎‏اولین کسی که با جنازه سوخته و زغال شده این عزیزان روبه رو گردید و هیچ آثاری برای‏‎ ‎‏شناسایی در ظاهر آنها نبود، من بودم. از مرحوم شهید باهنر یک تکه از عبای ایشان باقی‏‎ ‎‏بود که از روی آن تشخیص دادیم که جنازه کی است از شهید رجایی هم هیچ چیز نمانده‏‎ ‎‏بود. خداوند لعنت کند منافقان را که واقعاً لکه ننگی بر پیشانی و دامن خود نهادند که با‏‎ ‎

-p169

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏هیچ آبی تا ابد شسته نخواهد شد. با آقای دکتر منافی به وسیله گلاب، دهان خون آلود‏‎ ‎‏ایشان را پاک کردیم. از یک عدد دندان طلایی ایشان تشخیص دادیم که جنازه مربوط به‏‎ ‎‏آقای رجایی است. خدا می داند که بر ما چه گذشت و مهمتر از آن اینکه چگونه این خبر‏

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 169
‏را به امام بدهیم. همان روز امام به حاج احمد آقا فرموده بودند که: ‏دلم برای آقای رجایی‎ ‎تنگ شده است‏، و قرار بود فردای آن روز ایشان خدمت امام برسند، و به همان اندازه که‏‎ ‎‏امام از بنی صدر و لیبرالها نفرت داشتند و دوست نداشتند آنها مزاحم او باشند، به آقای‏‎ ‎‏رجایی علاقه مند بودند و ایشان را می پذیرفتند. اما باز هم این فاجعه امام را متزلزل‏‎ ‎‏نمی سازد و آرام هستند، و به پیروزی مطمئن.‏‎[1]‎

‎ ‎

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 170

  • )) حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی انصاری؛ ویژگیهایی از زندگی امام خمینی؛ ص28.