فصل دوم: ویژگیهای اجتماعی

خانوادۀ یک طلبه را به خود ترجیح می دادند

‏یکی از بستگانم تعریف می کردند: زمانی که در نجف میزان گرما در سایه 54 درجه بود،‏‎ ‎‏رفتم منزل حضرت امام، مشاهده کردم که ایشان کولر ندارند، پنکه ای کار می کند؛ امّا‏‎ ‎‏وقتی می چرخد، مثل این است که باد تنور به صورت آدم می خورد، عرض کردم: آقا، به‏‎ ‎‏من اجازه بدهید که یک عدد کولر برای شما بخرم، فرمودند:‏نه‏، من عرض کردم: آقا،‏‎ ‎‏سهم امام نیست، این پول شخصی خودم است، من می خواهم بخرم، فکر کردند و‏‎ ‎‏فرمودند: ‏اگر پول شخصی است عیب ندارد‏، رفتم هفتصد تومان دادم و یک عدد کولر‏‎ ‎‏چرخ دار(غیر ثابت) برای امام خریدم، آوردیم و نصب کردیم و روشن کردیم و اطاق‏‎ ‎‏خیلی خنک شد، مثل نسیم بهاری می چسبید، بعد از چند روز به منزل امام رفتم،‏‎ ‎‏حضرت امام نبودند، دیدم کولر نیست، از خادم پرسیدم: کولر خراب شد؟ گفت: نه،‏‎ ‎‏گفتم: پس کولر چه شد؟ گفت: به آقا اطلاع دادند که همسر طلبه ای زایمان دارد و اتاقشان‏‎ ‎‏گرم است، حضرت امام کولر را برای آنها فرستادند، و خودشان با همان پنکه قناعت‏‎ ‎‏می کنند.‏‎[1]‎

‎ ‎

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 188

  • )) آیت الله محمد آل اسحق؛ واحد خاطرات.