فصل دوم: ویژگیهای اجتماعی

من تکلیفم با شما فرق می کند

‏روزی تصمیم گرفتم که من هم مثل همۀ مسئولان ـ که از حضرت امام خواسته بودند،ـ‏‎ ‎‏بخواهم که با توجه به اینکه از جنبه پزشکی ممکن است برای قلبشان ضرر داشته باشد،‏‎ ‎‏ایشان را متقاعد کنم که در مواقع خاص حمله هوایی دشمن از پناهگاه استفاده کنند؛ لذا‏

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 182
‏با حاج احمد آقا و آقای محمدعلی انصاری مشورت کردم، آنها معتقد بودند که امام‏‎ ‎‏نمی پذیرند، آقای انصاری می گفت: تیمسار ظهیرنژاد تماس گرفت و گفت: طبق منابع‏‎ ‎‏موثق، دشمن با زدن چند موشک به اطراف بیت توانسته است که با اصلاح زاویه پرتاب،‏‎ ‎‏بیت را شناسایی کند، و تاکید داشت که امام حتماً محلشان را عوض کنند و یا حداقل از‏‎ ‎‏پناهگاه استفاده کنند، من و آقای انصاری و آقای دکتر پور مقدس(پزشک مخصوص‏‎ ‎‏امام) که آن روز هم کشیک بود، وارد اتاق امام شدیم، آقای انصاری گفت که: آقای‏‎ ‎‏ظهیرنژاد دقایقی پیش تماس گرفت و گفت که : ... امام بلافاصله مطلب را دریافتند و با‏‎ ‎‏حالتی آمرانه و جدی گفتند: ‏فهمیدم چه می خواهید بگویید من به پناهگاه نمی روم. ‏آقای‏‎ ‎‏انصاری خیلی اصرار کرد و گفت: همه مسئولان و مردم نگران شما هستند، امام‏‎ ‎‏فرمودند:‏ آنها نگران نباشند‏، آقای انصاری گفت: آقا اگر حادثه ای پیش بیاید آن روز روز‏‎ ‎‏شادی دشمنان اسلام است، امام فرمودند: ‏این نظام اصلاً قائم به شخص نیست، و خدا‎ ‎حافظ انقلاب بوده و هست‏، بعد از این جملات امام برخاستند، قاطعیت امام ما را ناامید‏‎ ‎‏کرد، آقای انصاری به گریه افتاد، امام دوباره نشستند، بعد از مقداری صحبت و گفتگو‏‎ ‎‏وقتی امام اصرار آقایان را دیدند، فرمودند: ‏من از اینجا تکان نمی خورم، من چگونه از‎ ‎پناهگاه استفاده کنم، در حالی که همسایه من به خاطر من خانه اش ویران شود، من چگونه‎ ‎می توانم به پناهگاه بروم و حال آنکه پاسدار محافظ من تکه تکه شود... آخر من تکلیفم با‎ ‎شما فرق می کند.‎[1]‎

‎ ‎

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 183

  • )) سید عبدالحسین طباطبایی؛ فصل صبر؛ ص200.