فصل چهارم: ویژگیهای سیاسی

شهامت امام، بعد از قضیه مدرسه فیضیه

‏روز 25 شوال که مصادف با روز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) است، معمولاً از‏‎ ‎‏طرف حضرت امام در مدرسه فیضیه جلسه روضه ای گرفته می شد(این در زمانی بود که‏‎ ‎‏سرهنگ مولوی، رئیس ساواک تهران بود.) این روز مردم و طلاب برای استماع سخنان‏‎ ‎‏حضرت امام به مدرسه فیضیه آمده بودند، و ساواک تصمیم داشت که با هزار نفر‏‎ ‎‏ساواکی به صورت ناشناس وارد مدرسه فیضیه شوند و مجلس عزاداری را به هم بزنند،‏‎ ‎‏و بعد متعرض افراد و مخصوصاً معممین شوند، این کار را کردند و تا حد زدن و از بالای‏‎ ‎‏بام پرت کردن و لباسها را پاره پاره کردن پیش رفتند، و آن روز وضع عجیبی در مدرسه‏‎ ‎‏فیضیه به وجود آوردند، در این جلسه حضرت آیت الله گلپایگانی تشریف داشتند، مردم‏‎ ‎‏ایشان را به یکی از حجره ها بردند و تا حدی مراقبت کردند، ساعتی گذشت و بعد هم به‏‎ ‎‏زحمت، ایشان را از مدرسه بیرون آوردند.‏


کتابپرتوی از خورشیدصفحه 246
‏     این جمعیت وقتی خودشان را در مدرسه فیضیه فاتح دیدند، در خیابانهای قم به راه‏‎ ‎‏افتادند و با کلمه جاویدشاه، یک رعب عجیبی در شهر به وجود آوردند که هیچ کس‏‎ ‎‏جرأت نفس کشیدن نداشت.‏

‏     عده ای به امام گزارش دادند که اینها دارند به طرف منزل شما می آیند، و لذا رفتند و‏‎ ‎‏درِ منزل امام را بستند؛ امام وقتی که از این جریان مطلع شدند، بدون اینکه به کسی‏‎ ‎‏حرفی بزنند، رفتند و درب را باز کردند و دو طرف درب را بازگذاشتند و به همان اتاقی‏‎ ‎‏که نزدیک درب بود، بازگشتند و نشستند. صدای شعارجاویدشاه اینها لحظه به لحظه‏‎ ‎‏قویتر و بیشتر به گوش می رسید. حضرت امام هیچ باکی از این معنا نداشتند که این هزار‏‎ ‎‏نفر بریزند در منزل و هر غلطی که بتوانند بکنند، هزار نفر مسلح و فاتح مسأله فیضیه؛‏‎ ‎‏ولی در منزل امام مجموعه افراد به ده نفر هم نمی رسد، ده نفری که هیچ گونه وسیله‏‎ ‎‏دفاعی هم نداشتند، مع ذالک شهامت ایشان به اندازه ای بود که هیچ وحشت و هراسی به‏‎ ‎‏خودشان راه ندادند.‏‎[1]‎

‏ ‏

‏ ‏

-p247

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 247

  • )) آیت الله فاضل لنکرانی؛ پا به پای آفتاب؛ ج 1، ص 61.