فصل چهارم: ویژگیهای سیاسی

برخورد امام با مترجم ترسو

‏به یاد دارم روزی استاندار کربلا به ملاقات امام آمده بود که درباره شط العرب یا‏‎ ‎‏اروند رود صحبت کند، حضرت امام سخن بسیار تندی در مورد اروند رود‏

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 249
‏کردند، مترجم ترسید که عین آن را ترجمه کند؛ لذا به محض اینکه ترجمه غلطی‏‎ ‎‏کرد، حضرت امام با او برخورد کردند، که چرا غلط ترجمه می کنید؟ او هم ترسید و‏‎ ‎‏رفت، بقیه ترجمه را طلبه ای به عهده گرفت. حضرت امام به استاندار گفتند: ‏این درست‎ ‎نیست که شما مردم را اذیت می کنید و از ما متوقع هستید که چیزی نگوییم، همان طور که با‎ ‎شاه مخالفیم با شما هم مخالفیم، شاه به مردم ظلم می کند، شما هم به مردم ظلم می کنید.‎[1]‎

‎ ‎

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 250

  • )) آیت الله سید عباس خاتم یزدی؛ واحد خاطرات.