فصل چهارم: ویژگیهای سیاسی

نمی خواستید من در میان جمعیت باشم

‏شب سیزده آبان سال 1343 بود که رسماً آمده بودند امام را بگیرند. نیروهای ویژه شهربانی‏‎ ‎‏تمام کوچه های قم را بسته و محاصره کرده بودند، ناگهان مأموران از در و دیوار به منزل ایشان‏‎ ‎‏ریختند، همسر ایشان نقل کردند: من دیدم سر و صدایی هست، از اتاق بیرون آمدم ببینم چه‏‎ ‎‏خبر است، دیدم چند نفر روی دیوار هستند، آقا هم آن طرف حیاط بودند، پرسیدم، آقا چه‏‎ ‎‏خبر است؟ فرمودند: ‏آمده اند مرا بگیرند، شما از اتاق بیرون نیایید.

‏     ‏‏داستان رفتن به ترکیه را خود امام چنین نقل کردند: ‏مرا مستقیم به فرودگاه آوردند،‎ ‎هواپیما آماده بود، داخل هواپیما که رفتیم، دیدیم یک قسمت را پتو انداخته بودند و تا‎ ‎اندازه ای منظمش کرده بودند برای نشستن! معلوم شد این هواپیما باری است! آنها گفتند:‎ ‎چون هواپیمای مسافربری آماده نبود، ما خواستیم شما را با این هواپیما ببریم تا این کار به‎ ‎سرعت انجام شود! من گفتم: نه خیر، به خاطر اینکه نمی خواستید من در میان جمعیت باشم‎ ‎که بروم.

‏     ‏‏آنها آنقدر از امام وحشت داشتند که ایشان را پس از چند روز توقف در آنکارا به‏‎ ‎‏ناحیه ای در شهر «بورسا» به نام «جیچکلی» بردند که از دید مردم دور باشند.‏‎[1]‎

‎ ‎

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 252

  • )) دکتر محمود بروجردی؛ پاسدار اسلام؛ ش25 (دی1362)؛ ص 57.