فصل چهارم: ویژگیهای سیاسی

طلبه‌های سرباز

‏به یاد دارم روزی که احتمالاً عید غدیر بود با پدرم به حضور امام رسیدیم، علما و‏‎ ‎‏روحانیون نیز جمع بودند، من دیدم عده ای سرباز با سرها و ریشهای تراشیده و کلاه به‏‎ ‎‏دست به محضر امام آمدند و زانو زدند و دست امام را بوسیدند و نشستند، معلوم شد که‏

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 260
‏اینها طلابی هستند که توسط رژیم طاغوت از لباس روحانیت خارج شدند و آنان را به‏‎ ‎‏سربازی برده بودند. حضرت امام با لحن بسیار محکمی، بدون اینکه تغییری در‏‎ ‎‏قیافه شان پیدا شود فرمودند: ‏شما وظیفه تان که عوض نشده، فقط قیافه و لباستان تغییر‎ ‎کرده، هرجا که هستید به وظیفه خود عمل کنید، در آنجا هم وظیفه از شما سلب نمی شود‎ ‎فنون نظامی را فرا بگیرید که در آینده به دردتان خواهد خورد.

‏     ‏‏هیچ مسأله خاصی پیش نیامده است روحیه تان را حفظ کنید، طوری حضرت امام با‏‎ ‎‏آنان صحبت کردند که آنان احساس قدرت و قوت کردند، برخورد بسیار هوشیارانه و‏‎ ‎‏مدبّرانه حضرت امام، قضیه ای را که می توانست موجب رخوت و ضعف شود به یک‏‎ ‎‏نقطه قوت و اعتماد به نفس تبدیل کرد.‏‎[1]‎

‎ ‎

‎ ‎

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 261

  • )) دکتر محمد رجبی؛ واحد خاطرات.