فصل چهارم: ویژگیهای سیاسی

حاضر جوابی حضرت امام

‏صبح روز عاشورا در حالی که هزاران نفر در منزل حضرت امام گرد آمده بودند و مشغول‏‎ ‎‏عزاداری برای حضرت سیدالشهداء (ع) بودند، و حضرت امام نیز مشغول گوش دادن‏‎ ‎‏سخنان گوینده مذهبی بودند، یکی از مقامات ساواک خود را به ایشان رسانید و پس از‏‎ ‎‏معرفی خود اظهار داشت، من از طرف اعلیحضرت مأمورم به شما ابلاغ نمایم که اگر‏‎ ‎‏امروز بخواهید در مدرسه فیضیه سخنرانی نمایید کماندوها را به مدرسه می ریزیم و‏‎ ‎‏آنجا را به آتش و خون می کشیم! قائد بزرگ بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، بی درنگ‏‎ ‎‏پاسخ دادند: ‏ما هم به کماندوهای خود دستور می دهیم که فرستادگان اعلیحضرت را تأدیب‎ ‎نمایند!

‏     ‏‏آن مقام ساواکی که خود را برای چنین پاسخی آماده نکرده بود چنان دستپاچه شد که‏‎ ‎‏بسیاری از حاضران در مجلس که ناظر جریان بودند با اینکه گفت و شنود او با قائد بزرگ‏‎ ‎‏را نمی شنیدند، این نگرانی را در قیافه او خواندند، مأمور ابلاغ شاه چنان دست و پای‏‎ ‎‏خود را گم کرده بود که نمی فهمید از چه راهی آمده است و از چه راهی باید برود، و در‏

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 268
‏حالی که همانند افراد مست تعادل خود را از دست داده بود، محل را ترک گفت.‏‎[1]‎

‎ ‎

کتابپرتوی از خورشیدصفحه 269

  • )) حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی؛ نهضت امام خمینی؛ ج1، ص 451.