مساله 1 ـ اول: خیار مجلس، و مراد از آن، مجلسی است که خرید و فروش در آنجا واقع می شود، پس مادام که فروشنده و خریدار از هم جدا نشده اند هر یک می توانند معامله را بهم بزنند و بعد از جدا شدن از هم ولو به یک قدم باشد ـ در صورتی که افتراق به یک قدم عرفاً محقق شود ـ این خیار ساقط و معامله لازم می شود و اگر با هم از مجلس بیرون روند بدون آنکه از هم دور شوند این خیار برقرار است، و موجب سقوط نمی شود.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 228
دوم: خیار حیوان از وقت عقد تا سه روز برای مشتری ثابت است، پس اگر اسب و قاطر یا حیوان دیگر بخرد تا سه روز می تواند معامله را فسخ نماید و خیار حیوان از برای فروشنده نیست در صورتی که ثمن حیوان باشد.
مساله 2 ـ اگر تصرف کند مشتری در حیوان، تصرفی که دلالت نوعیه به رضا دارد و کشف از رضا می کند غالباً، خیار حیوان ساقط می شود، مثل لمس کردن جاریه و بوسیدن آن و نگاه کردن به مواضعی از او که قبل از خریدن حرام بود. و امّا سوار شدن اسب چند قدم و علف و آب دادن آن دلالت به رضا ندارد، بلی تراشیدن سم و نعل کردن دلالت به رضا دارد، پس بنابراین مطلق تصرف، احداث حدثی نیست که کاشف از رضا باشد.
مساله 3 ـ اگر در بین سه روز حیوان معیوب شود بدون تعدی و تفریط مشتری، خیار او ساقط نمی شود.
سوم: خیار شرط؛ به اینکه در ضمن عقد برای هر دو یا برای یکی از آنها و یا برای اجنبی شرط خیار کنند تا هر مدت که قرار بدهند؛ کم باشد یا زیاد. البته باید مدت خیار مضبوط و معین باشد و مبدا و منتهای مدت را تعیین نمایند و مبدا در صورت عدم تعیین آن از وقت عقد خواهد بود.
مساله 4 ـ ثبوت خیار شرط در عقد نکاح و مطلق ایقاعات مثل طلاق و عتق و ابراء، ثابت نیست.
مساله 5 ـ اگر صاحب خیار بمیرد حق الخیار به ورثۀ او منتقل می شود و در جمیع خیارات ورثه به جای او مباشر رد و فسخ می شوند و مبیع را بر حسب قواعد ارث به آنها می دهند؛ چنانچه ثمن برگشته میان ورثه تقسیم می شود و هر کدام را به قدر حصۀ خود می دهند.
چهارم: خیار غبن است؛ به آنکه مالی که قیمت آن را نمی داند به کمتر از قیمت آن بفروشد یا به زیادت بخرد و هر کدام که مغبون باشند خیار فسخ دارند.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 229
مساله 6 ـ مغبون اختیار دارد که اصل بیع را فسخ کند یا به همان قیمت که معامله کرده راضی شود و نمی تواند طرف را مجبور کند به دادن تفاوت قیمت، بلی با تراضی طرفین عیبی ندارد.
مساله 7 ـ خیار غبن ثابت است از وقت عقد نه از وقت اطلاع بر غبن، پس هرگاه مغبون پیش از آنکه بر غبن خود مطلع شود معامله را فسخ نمود و بعد از فسخ، غبن او ظاهر شد چون فسخ در موقعش واقع شده اثر خود را می کند.
مساله 8 ـ مناط در خیار غبن قیمت در حال عقد است، پس اگر قیمت زیاد بشود بعد از عقد ـ ولو قبل از اطلاع مغبون به نقصان در حین عقد ـ خیار ساقط نمی شود، کما اینکه نقصان بعد از عقد موثر در ثبوت خیار نیست.
مساله 9 ـ اگر دو چیز را با هم خرید و بعد معلوم شد در یکی از آنها مغبون است نمی تواند یکی را قبول و دیگر را فسخ نماید، ولی مخیر است میان فسخ مجموع و یا قبول مجموع به همان قیمت اول، بلی در بعض صور می تواند همان را که در آن مغبون بوده رد کند.
پنجم از خیارات، خیار تاخیر است؛ به اینکه بفروشد چیزی را و نگرفته باشد تمام پول را و تسلیم هم نکند متاع را بر مشتری و شرط هم نشده باشد تاخیر انداختن تحویل پول یا متاع، پس در این صورت فروشنده سه روز صبر می کند اگر مشتری در خلال سه روز آمد، پس متاع از آن اوست والاّ بایع مخیر است در فسخ معامله و اگر متاع در این مدت تلف شود از کیسۀ فروشنده خواهد بود.
مساله 10 ـ خیار تاخیر ثابت است در صورتی که متاع مورد معامله عین شخصی باشد و اگر کلی باشد نیز رجحان دارد ثابت بودن آن، لکن احوط آن است که فسخ به رضای طرفین باشد.
مساله 11 ـ خیار تاخیر در غیر بیع از سایر معاملات ثابت نیست.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 230
مساله 12 ـ اگر متاع تلف شود از مال بایع خواهد بود در خلال سه روز، و بعد از آن علی الاقوی.
ششم: خیار رویت است؛ به آنکه مشتری بخرد چیزی را ندیده به اوصافی که فروشنده می گفت، سپس معلوم شود نقصان آن نسبت به اوصاف، می تواند معامله را فسخ کند. و همچنین اگر فروشنده بفروشد چیزی را به وصف غیر و بعد ملتفت شود که زیادتر است، پس ثابت می شود از برای فروشنده خیار رویت. و همچنین ثابت می شود از برای فروشنده در صورتی که ثمن ناقص باشد از صفتی که برای آن ذکر شده.
مساله 13 ـ خیار رویت در عین شخصی است که در حین معامله غایب یا در حکم غایب باشد و فوری است در وقت دیدن بنابر مشهور، اگرچه خالی از اشکال نیست.
هفتم: خیار عیب است؛ به آنکه اگر مشتری عیبی در مبیع بیابد مخیر است که معامله را بهم زند یا معیوب را قبول کند با تفاوت قیمت آن قبل از تصرف در آن، به نحوی که تغییر در عین حاصل شود و قبل از حادث شدن عیبی در آن پیش مشتری و قبل از اسقاط رد به قول و یا به فعلی که بر آن دلالت دارد، پس هرگاه در آن تصرف نموده و یا معیوب شده نمی تواند معامله را بهم زند، بلکه فقط می تواند ارش بگیرد. و همچنین اگر فروشنده عیبی در ثمن معین پیدا کند. و هر چیزی که از مجرای طبیعی و از خلقت اصلی کم و زیادی داشته باشد آن عیب است، مثل کوری و لنگی، لکن آبستن بودن حیوانات، غیر کنیز، عیب نیست.
مساله 14 ـ خیار عیب ثابت می شود به وجود عیب در متاع حین عقد، اگرچه معلوم نشده باشد. و امّا عیبی که سبب آن بعد از معامله حاصل شود موجب خیار نیست و اگر در وقت عقد معیوب بوده و بعد از ظهور عیب یا قبل از آن اسقاط خیار نماید و یا در ضمن عقد شرط سقوط کند ساقط می شود. و
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 231
همچنین اگر متاع را بفروشد با هر عیبی که دارد، بلکه در صورت اخیره ارش هم ندارد، کما اینکه سقوط ارش به اسقاط در ضمن عقد یا بعد از عقد، تابع قرارداد است.
مساله 15 ـ اگر صاحب خیار بمیرد حق الخیار به وارث منتقل می شود در جمیع خیارات، و چیزهایی که مانع بردن ارث است، مثل رقیت و قتل و کفر، مانع ارث بردن خیار نیز هست.
مساله 16 ـ اگر وارث یک نفر شد حکمش واضح است، و امّا اگر متعدد شد خیار حق جمیع ورثه است علی الاقوی، که فسخ یکی بدون ضم دیگران بی اثر است؛ چه در جمیع مال باشد چه در حصۀ خود.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 232