بخش دوم: تفسیر سوره حمد از کتاب آداب الصلاة

تتمیم

‏بدان که کلمه شریفه ‏‏ الحَمدُ لله ‏‏ به حسب بیانی که مذکور شد، از کلمات جامعه ای است که اگر کسی به لطائف و حقایق آن، حق را به آن تحمید کند، حق حمد را آن قدر که در خور طاقت بشریّت است به جا آورده؛ و لهذا در روایات شریفه اشاره به این معنی شده است؛ چنانچه در روایت است که حضرت باقر العلوم- سلام الله علیه- از منزلی بیرون آمدند، مرکبشان نبود؛ فرمودند: «اگر مرکب پیدا شود، حمد حق تعالی کنم به طوری که حق حمد است». پس چون مرکب پیدا شد، سوار شده و تسویه لباس خود فرمودند، گفتند:‏‏ الحَمدُ لله ‏‎[1]‎‏ و از رسول خدا- صلّی الله علیه و آله- روایت است که فرموده اند: «لا الهَ الَّا الله نصف میزان است و‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 34
‏الحَمدُ لله ‏‏ پر کند میزان را».‏‎[2]‎‏ و این به واسطه آن است که به آن بیان که نمودیم ‏‏ الحَمدُ لله ‏‏ جامع توحید نیز هست.‏

‏و از رسول خدا- صلّی الله علیه و آله- روایت شده که: قول بنده که می گوید‏‏ الحَمدُ لله ‏‏ سنگین تر است در میزانش از هفت آسمان و هفت زمین و هم از آن حضرت منقول است که: اگر خداوند عطا کند جمیع دنیا را به بنده ای از بندگانش، پس از آن بگوید آن بنده ‏‏ الحَمدُ لله ‏‏، آنکه او گفته افضل است از آنچه به او عطا شده.‏‎[3]‎‏ و هم از آن حضرت روایت شده که: «هیچ چیز محبوب تر پیش خدا نیست از قول قائل ‏‏ الحَمدُ لله ‏‏؛ و از این جهت خداوند به آن بر خود ثنا گفته» و احادیث در این باب بسیار است.‏

‏قولُه تعالی:‏‏ رَبِّ العالَمِینَ ‏‏؛ «ربّ» اگر به معنای «متعالی» و «ثابت» و «سیّد» باشد، از اسمای ذاتیّه است و اگر به معنای «مالک» و «صاحب» و «غالب» و «قاهر» باشد، از اسمای صفتیّه است؛ و اگر به معنای «مربّی» و «منعم» و «متمّم» باشد، از اسمای افعالیه است.‏

‏و «عالم» اگر «ما سوی الله» که شامل همه مراتب وجود و منازل غیب و شهود است باشد، «ربّ» را باید از اسمای صفات گرفت؛ و اگر مقصود «عالم ملک» است که تدریجی الحصول و الکمال است، مراد از آن اسم فعل است؛ و در هر صورت، در اینجا مقصود اسم ذات نیست؛ و شاید به ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 35
‏نکته ای، مراد از «عالمین» همین عوالم ملکیّه، که در تحت تربیت و تمشیت الهیّه به کمال لایق خود می رسد؛ و مراد از «ربّ» مربّی، که از اسمای افعال است، باشد.‏

‏و بدان که ما در این رساله از ذکر جهات ترکیبی و لغوی و ادبی آیات شریفه خودداری می کنیم؛ زیرا که آنها را غالباً متعرّض شده اند؛ و بعض امور که یا اصلًا تعرّض نشده، یا ذکر ناقص از آن شده، در اینجا مذکور می گردد.‏

‏و باید دانست که اسمای «ذات» و «صفات» و «افعال» که اشاره ای به آن شد، مطابق اصطلاح ارباب معرفت است؛ و بعضی از مشایخ اهل معرفت در کتاب انشاء الدوائر اسما را تقسیم نموده به «اسمای ذات» و «اسمای صفات» و «اسمای افعال»؛ و فرموده است:‏

‏و اسماءُ الذّات هُوَ: الله، الربّ، المَلِکُ، القُدّوسُ، السَّلامُ، المُومِنُ، المُهَیمِنُ، العَزیزُ، الجَبّارُ، المُتَکَبِّرُ، العَلِیُّ، العَظیمُ، الظّاهِرُ، الباطِنُ، الاوَّلُ، الآخِرُ، الکَبیرُ، الجَلیلُ، المَجِیدُ، الحَقُّ، المُبینُ، الواجدُ، الماجدُ، الصَّمَدُ، المُتعالی، الغَنِی، النورُ، الوارثُ، ذو الجَلالِ، الرقیبُ.‏

‏و اسماءُ الصفات و هِیَ: الحیُّ، الشَّکورُ، القَهّارُ، القاهِرُ، المُقتَدِرُ، القَوِیّ، القادِرُ، الرَّحمنُ، الرحیمُ، الکَریمُ، الغَفّارُ، الغَفورُ، الوَدودُ، الرَّءوفُ، الحَلیمُ، الصَّبورُ، البَرُّ، العَلیمُ، الخَبیرُ، المُحصی، الحَکیمُ، الشّهیدُ، السَّمیعُ، البَصیرُ.‏

‏و اسماءُ الافعال هُوَ: المُبدِئُ، الوَکیلُ، الباعِثُ، المُجیبُ، الواسِعُ، الحَسیبُ، المُقیتُ، الحَفیظُ، الخالِقُ، البارِئُ، المُصَوِّرُ، الوَهّابُ، الرَّزّاقُ، الفَتّاحُ، القابِضُ، الباسِطُ، الخافِضُ، الرّافِعُ، المُعِزُّ المُذِلُّ، الحَکیمُ، العَدلُ، اللَّطیفُ، المُعیدُ، المُحیی، المُمیتُ، الوالی، التوّابُ، المُنتَقِمُ، المُقسِطُ،‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 36
‏الجامِعُ، المُغنی، المانِعُ، الضّارُّ، النّافع، الهادی، البَدیعُ، الرَّشیدُ.‏‎[4]‎‏ انتهی.‏

‏و در میزان این تقسیم گفته اند که گرچه تمام اسما، اسمای ذات است؛ لکن به اعتبار ظهور ذات، اسمای ذات گویند؛ و به اعتبار ظهور صفات و افعال، اسمای صفاتیّه و افعالیّه به آنها گویند؛ یعنی هر اعتبار ظاهرتر گردید، اسم تابع آن است و از این جهت گاهی در بعضی اسما دو یا سه اعتبار جمع شود؛ و از این جهت از اسمای ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه یا دو از این سه شود؛ مثل «ربّ» چنانچه ذکر شد؛ و این مطلب در مذاق نویسنده درست نیاید و مطابق ذوق عرفانی نشود؛ بلکه آنچه در این تقسیم به نظر می رسد، آن است که میزان در این اسما آن است که سالک به قدم معرفت پس از آنکه فنای فعلی برای او دست داد، حق تعالی تجلّیاتی که به قلب او می کند، تجلّیات به اسمای افعال است؛ و پس از فنای صفاتی، تجلّیات صفاتیّه؛ و پس از فنای ذاتی، تجلّیات به اسمای ذات برای او می شود؛ و اگر قلب او قدرت حفظ داشت پس از صحو، آنچه که از مشاهدات افعالیّه خبر دهد، اسمای افعال است؛ و آنچه که از مشاهدات صفاتیّه، اسمای صفات؛ و هکذا اسمای ذات؛ و این مقام را تفصیلی است که در این اوراق نشاید؛ و آنچه را در انشاء الدوائر مذکور شده، مطابق میزانی که خود دست داده، صحیح نیست؛ چنانچه در نظر به اسما واضح شود.‏

‏و می توان گفت که این تقسیم به «اسمای ثلاثه» در قرآن شریف نیز اشاره به آن شده؛ و آن آیات شریفه آخر سوره «حشر» است. قال تعالی:‏

‏هُوَ الله الَّذِی لا الهَ الَّا هُوَ عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحِیمُ ‏‏.‏‎[5]‎‏ الی آخر‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 37
‏الآیات الشریفة.‏

‏و این آیات شریفه، شاید اوّلی آنها اشاره به اسمای ذاتیّه و دومی اشاره به اسمای صفاتیّه و سومی اشاره به اسمای افعالیّه باشد؛ و تقدیم ذاتیّه بر صفاتیّه، و آن بر افعالیّه، به حسب ترتیب حقایق وجودیّه است و تجلّیات الهیّه، نه به حسب ترتیب مشاهدات اصحاب مشاهده و تجلیات به قلوب ارباب قلوب؛ و باید دانست که آیات شریفه را رموز دیگری است که ذکر آن مناسب مقام نیست و اینکه آیه دوم اسمای صفاتیّه و سوم افعالیّه است، واضح است؛ و اما «عالم الغیب و الشهادة» و «رحمن» و «رحیم» از اسمای ذاتیّه بودن مبنی بر آن است که «غیب» و «شهادت» عبارت از اسمای باطنه و ظاهره باشد؛ و «رحمانیّت» و «رحیمیّت» از تجلّیات «فیض اقدس» باشد نه «فیض مقدس»؛ و اختصاص دادن این اسما را به ذکر، با اینکه «حیّ» و «ثابت» و «ربّ» و امثال آن به اسمای ذاتیّه نزدیکتر به نظر می آید، شاید برای احاطه آنها باشد؛ زیرا که این ها از امّهات اسما هستند؛ و الله العالم.‏

‎ ‎

کتابتفسیر سوره حمدصفحه 38

  • خَرَجَ ابُو عَبدِ الله- علیه السلام- مِنَ المَسجِدِ وَ قَد ضَاعَت دابَّتُهُ، فَقَالَ لَئِن رَدَّهَا الله عَلَیَّ لَاشکُرَنَّ الله حَقَّ شُکرِهِ، قَالَ: فَمَا لَبِثَ ان اتِیَ بِهَا، فَقَالَ: الحَمدُ لله فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ جُعِلتُ فِدَاکَ ا لَیسَ قُلتَ لَاشکُرَنَّ الله حَقَّ شُکرِهِ؟ فَقَالَ ابُو عَبدِ الله- علیه السلام: ا لَم تَسمَعنی قُلتُ الحَمدُ لله؛ اصول کافی؛ ج 2: کتاب الایمان و الکفر؛« باب الشکر»، ص 97، ح 18.
  • عن النبی (ص) قال: لا اله الا الله نصف المیزان و الحمد لله یملاه؛ بحار الانوار؛ ج 90: کتاب الذکر و الدعاء؛« باب التحمید و انواع المحامد»، ص 210، ح 7.
  • .عن الرسول (ص): لَو انَّ الله اعطَی الدُّنیَا بِاسرِهَا، لِعَبدٍ مِن عَبِیدِهِ، فَیَقُولُ العَبدُ الحَمدُ لله لَکَانَ الَّذِی اتَی بِهِ افضَلَ مِمَّا اعطِی؛ مستدرک الوسائل؛ ج 5: کتاب الصلاة؛« ابواب الذکر»، باب 20، ص 314، ح 25.
  • انشاء الدوائر؛ ص 28.
  • اوست خدایی که جز او خدایی نیست، دانای نهان و آشکار، اوست رحمن رحیم (حشر/ 22).