بخش دوم: تفسیر سوره حمد از کتاب آداب الصلاة

تحقیقٌ حکمیٌ‌

‏بدان که مالکیّت حق تعالی مثل مالکیّت بندگان نیست مملوکات خود را؛ و مثل مالکیّت سلاطین نیست مملکت خود را؛ چه که این ها اضافاتی است اعتباریّه و اضافه حقّ به خلق از این قبیل نیست؛ گرچه در نزد علمای فقه این طور مالکیّت برای حق تعالی طولًا ثابت است؛ و آن نیز منافات با آنچه در این نظر ملحوظ و مذکور است ندارد و از قبیل مالکیّت انسان اعضا و جوارح خود را نیز نیست؛ و از قبیل مالکیّت او قوای ظاهریّه و باطنیّه خود را نیز نیست؛ گرچه این مالکیّت نزدیکتر است به مالکیّت حق تعالی از سایر مالکیّتهای مذکوره در سابق؛ و از قبیل مالکیّت نفس، افعال ذاتیّه خود را که از شئون نفس است، مثل ایجاد صور ذهنیه که قبض و بسطش تا‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 50
‏اندازه [ای ] در تحت اراده نفس است، نیز نیست؛ و از قبیل مالکیّت عوالم عقلیّه مادون خود را نیز نیست؛ گرچه آنها متصرّف هم در این عوالم به اعدام و ایجاد باشند؛ زیرا که تمام دار تحقق امکانی، که ذلّ فقر در ناصیه آنها ثبت است، محدود به حدود و مقدّر به قدر می باشند و لو به حد ماهیّتی؛ و هر چه محدود به حدّ باشد، با فعل خود به قدر محدودیّتش بینونت عزلی دارد و احاطه قیّومی حقّانی ندارد؛ پس تمام اشیاء به حسب مرتبه ذات خود با منفعلات خود متباین و متقابل می باشند و به همین جهت احاطه ذاتیّه قیّومیّه ندارند.‏

‏و اما مالکیّت حق تعالی که به اضافه اشراقیّه و احاطه قیّومیّه است، مالکیّت ذاتیّه حقیقیّه حقّه است که به هیچ وجه شائبه تباین عزلی در ذات و صفاتش با موجودی از موجودات نیست و مالکیّت آن ذات مقدّس به همه عوالم علی السّواء [است ]، بدون آنکه با موجودی از موجودات به هیچ وجه تفاوت کند یا به عوالم غیب و مجرّدات محیطتر و نزدیکتر باشد از عوالم دیگر؛ چه که آن مستلزم محدودیّت و بینونت عزلی شود و ملازم با افتقار و امکان شود؛ تَعالی الله عَن ذلِک عُلُوّاً کَبیراً. چنانچه اشاره به این معنی ممکن است باشد قول خدای تعالی:‏‏ نَحنُ اقرَبُ الَیهِ مِنکُم ‏‏،‏‎[1]‎‏ وَ نَحنُ اقرَبُ الَیهِ مِن حَبلِ الوَرِیدِ‏‎[2]‎‏ و‏‏ الله نُورُ السَّماواتِ وَ الارضِ ‏‏،‏‎[3]‎‏ وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ الهٌ وَ فِی الارضِ الهٌ ‏‎[4]‎‏ و‏‏ لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ الارضِ ‏‏؛‏‎[5]‎‏ و قول رسول خدا از قرار منقول:‏

‏لَو دُلِّیتُم بِحَبلٍ الی الارضینَ السُّفلی، لَهَبَطتُم عَلی ‏

‏ ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 51
‏الله؛‏‎[6]‎

‏و قول حضرت صادق در روایت کافی:‏

‏فَلا یَخلُو مِنهُ مَکانٌ، وَ لا یَشتَغِلُ بِهِ مَکانٌ، وَ لا یَکُونُ الی مَکانٍ اقرَبُ مِنهُ الی مَکان؛‏‎[7]‎

‏و قول حضرت امام علی نقی، علیه السلام:‏

‏وَ اعلَم، انَّهُ اذا کانَ فِی السَّماءِ الدُّنیا فَهُوَ کَما هُوَ عَلی العَرشِ؛ وَ الاشیاءُ کُلُّها لَهُ سَواءٌ عِلماً وَ قُدرَةً وَ مُلکاً وَ احاطَةً.‏‎[8]‎

‏و با اینکه مالکیّت ذات مقدّسش به همه اشیاء و همه عوالم علی السواء است، مع ذلک در آیه شریفه می فرماید:‏‏ مالِکِ یَومِ الدِّینِ ‏‏؛ این اختصاص ممکن است برای این باشد که ‏‏ یَومِ الدِّینِ ‏‏ یوم الجمع است؛ از این جهت، مالک ‏‏ یَومِ الدِّینِ ‏‏ که یوم الجمع است مالک ایّام دیگر که متفرّقات است می باشد؛ وَ المُتَفَرِّقاتُ فی النَّشاةِ المُلکیَّة مُجتَمِعاتٌ فی النَّشاةِ المَلَکُوتِیَّة.‏

‏و یا برای آن است که ظهور مالکیّت و قاهریّت حق تعالی مجده در «یوم الجمع»- که یوم رجوع ممکنات است به باب الله، و صعود موجودات به فناء الله است- می باشد.‏

‏و تفصیل این اجمال به طوری که مناسب با این رساله است، آن است که تا نور وجود و شمس حقیقت در سیر تنزّلی و نزول از مکامن غیب به سوی عالم شهادت است، رو به احتجاب و غیبت است؛ و به عبارت دیگر در هر تنزّلی، تعیّنی است و در هر تعیّن و تقیّدی، حجابی است؛ و چون انسان مجمع جمیع تعیّنات و تقیّدات است، محتجب به تمام حجب ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 52
‏هفتگانه ظلمانیّه و حجب هفتگانه نوریّه، که آن ارضین سبع و سماوات سبع به حسب تاویل است، می باشد؛ و شاید ردّ به «اسفل السّافلین» نیز عبارت از احتجاب به جمیع انواع حجب باشد؛ و از این احتجاب شمس وجود و صرف نور در افق تعیّنات، به «لیل» و «لیلة القدر» تعبیر می توان نمود؛ و مادامی که انسان در این حجب محتجب است، از مشاهده جمال ازل و معاینه نور اوّل محجوب است؛ و چون در سیر صعودی جمیع موجودات از منازل سافله عالم طبیعت به حرکات طبیعیّه- که در جبلّه ذات آنها از نور جاذبه فطرةاللهی به حسب تقدیر «فیض اقدس» در حضرت علمیّه به ودیعت نهاده شده- رجوع به وطن اصلی و میعاد حقیقی نمودند- چنانچه در آیات شریفه اشاره به این معنی بسیار است- از حجب نورانیّه و ظلمانیّه دوباره مستخلص شوند و مالکیّت و قاهریّت حق تعالی جلوه کند و حق به وحدت و قهاریّت تجلّی فرماید؛ و در اینجا که رجوع آخر به اول و اتّصال ظاهر به باطن شد و حکم ظهور ساقط و حکومت باطن جلوه نمود، خطاب از حضرت مالک علی الاطلاق آید- و مخاطبی جز ذات مقدس نیست:‏‏ لِمَنِ المُلکُ الیَومَ ‏‏؛ و چون مجیبی نیست خود فرماید:‏‏ لله الواحِدِ القَهَّارِ‏‏.‏‎[9]‎‏ و این یوم مطلق که یوم خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعیّنات [است ] «یوم دین» است به یک معنی؛ زیرا که هر موجودی از موجودات در ظلّ اسم مناسب خود فانی در حق شود؛ و چون نفخه صور دمد، از آن اسم ظهور کند و با توابع آن اسم قرین گردد،‏‏ فَرِیقٌ فِی الجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ‏‏.‏‎[10]‎


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 53
‏و انسان کامل در این عالم، به حسب سلوک الی الله و هجرت به سوی او، از این حجب خارج شود و احکام قیامت و ساعت و‏‏ یَومِ الدِّینِ ‏‏ برای او ظاهر و ثابت شود؛ پس حق با مالکیّت خود بر قلب او ظهور کند در این معراج صلاتی؛ و لسان او ترجمان قلبش باشد و ظاهر او لسان مشاهدات باطنش گردد؛ و این است یکی از اسرار اختصاص مالکیت به ‏‏ یَومِ الدِّینِ.‏

‎ ‎

کتابتفسیر سوره حمدصفحه 54

  • ما از شما به او نزدیکتریم. (واقعه / 85).
  • ما از رگ گردن به او نزدیکتریم. (ق / 16).
  • ص 5، پاورقی 1.
  • ص 21، پاورقی 4.
  • او راست ملک آسمانها و زمین. (بقره / 107).
  • اگر با ریسمانی به سوی زمینهای زیرین فرستاده شوید، بر خدا فرود می آیید؛ علم الیقین؛ ج 1، ص 54 (با کمی اختلاف)؛ مقدمه قیصری؛ فصل اول.
  • هیچ جایی خالی از او نیست و هیچ جایی او را در خود نگیرد و به جایی نزدیکتر از جای دیگر نیست؛ اصول کافی؛ ج 1: کتاب التوحید؛« باب الحرکة و الانتقال»، ص 125، ح 3.
  • و بدان که هنگامی که او در آسمان دنیاست همان گونه است که بر عرش جای دارد و همه چیز در برابر قدرت و مالکیت و احاطه او یکسان است؛ همان جا؛ ح 4.
  • امروز ملک از آن کیست؟ از آن خدای یگانه قهار است. (غافر / 16).
  • گروهی در بهشت و گروهی در آتشند. (شوری / 7).