بخش دوم: تفسیر سوره حمد از کتاب آداب الصلاة

الهام عرشی

‏بدان که در باب «عرش» و «حَمَله» آن اختلافاتی است؛ و در ظواهر اخبار شریفه نیز اختلاف است، گرچه به حسب باطن اختلافی در کار نیست؛ چون در نظر عرفانی و طریق برهانی «عرش» بر معانی بسیاری اطلاق شود:‏

‏یکی از معانی آن- که ندیدم در لسان قوم- حضرت «واحدیّت» است، که مستوای «فیض اقدس» است و حَمَلَه آن چهار اسم از امّهات اسما که «اول» و «آخر» و «ظاهر» و «باطن» است.‏

‏و دیگر- که باز در لسان قوم ندیدم- «فیض مقدّس» است که مستوای اسم اعظم است و حامل آن «رحمن» و «رحیم» و «ربّ» و «مالک» است.‏

‏و یکی از اطلاقات آن، جمله «ما سوی الله» است، که حامل آن چهار مَلَک است: «اسرافیل» و «جبرائیل» و «میکائیل» و «عزرائیل».‏

‏و یکی دیگر «جسم کلّ» است، که حامل آن چهار ملک است که صور «ارباب انواع» است؛ و در روایت کافی اشاره به آن وارد شده.‏‎[1]‎‏ و گاهی اطلاق بر «علم» شده، که شاید مراد از علم «علم فعلی» حق ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 54
‏باشد که مقام ولایت کبراست و حمله آن چهار نفر از اولیای کمّل است در امم سالفه: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی- علی نبیّنا و آله و علیهم السلام- و چهار نفر از کمّل است در این امّت: رسول ختمی و امیر المومنین و الحسن و الحسین- علیهم السلام.‏

‏و چون این مقدمه دانسته شد، بدان که در سوره شریفه «حمد» پس از اسم «الله» که اشاره به ذات است، این چهار اسم شریف که «ربّ» و «رحمن» و «رحیم» و «مالک» است اختصاص به ذکر داده شده، ممکن است برای این باشد که این چهار اسم شریف حامل عرش «وحدانیّت» هستند به حسب باطن؛ و مظاهر آنها چهار ملک مقرّب حق هستند که حامل عرش «تحقّق» هستند. پس اسم مبارک «ربّ» باطن «میکائیل» است که به مظهریّت «ربّ» موکّل ارزاق و مربّی دار وجود است؛ و اسم شریف «رحمن» باطن «اسرافیل» است که منشی ارواح و نافخ صُور و باسط ارواح و صُوَر است؛ چنانچه بسط وجود به اسم «رحمن» است؛ و اسم شریف «رحیم» باطن «جبرائیل» است که موکّل بر تعلیم و تکمیل موجودات است؛ و اسم شریف «مالک» باطن «عزرائیل» است که موکّل بر قبض ارواح و صور و ارجاع ظاهر به باطن است. پس سوره شریفه تا‏‏ مالِکِ یَومِ الدِّینِ ‏‏ مشتمل بر عرش وحدانیت و عرش تحقّق است و مشیر به حوامل آن می باشد. پس تمام دایره وجود و تجلّیات غیب و شهود، که قرآن شریف ترجمان آن است تا اینجای از این سوره مذکور است؛ و همین معنی جمعاً در‏‏ بِسمِ الله ‏‏ که اسم اعظم است موجود است؛ و در «باء» که مقام سببیّت می باشد و «نقطه» که سرّ سببیّت است، موجود است؛ و علی- علیه السلام- سرّ ولایت و سببیّت است، پس اوست نقطه ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 55
‏تحت الباء؛‏‎[2]‎‏ یعنی نقطه تحت الباء، ترجمان سرّ ولایت است تَامَّل- وجه تامّل اشکالی است که در حدیث است؛ و الله العالم.‏

‎ ‎

کتابتفسیر سوره حمدصفحه 56

  • اصول کافی؛ ج 1: کتاب التوحید؛« باب العرش و الکرسی»، ص 129- 133.
  • ینابیع المودة؛ ج 1،« الباب الرابع عشر، فی غزارة علمه- علیه السلام-»، ص 68؛ الاسفار الاربعة؛ ج 7، ص 32.