بخش دوم: تفسیر سوره حمد از کتاب آداب الصلاة

فائدة

‏«عبادت» را اهل لغت به معنای غایت خضوع و تذلّل دانسته اند؛ و گفته اند چون عبادت اعلا مراتب خضوع است، پس لایق نیست مگر برای کسی که اعلا مراتب وجود و کمال و اعظم مراتب نعم و احسان را دارد؛ و از این جهت عبادتِ غیر حق شرک است؛ و شاید «عبادت»- که در فارسی به معنای «پرستش» و «بندگی» است- در حقیقتش بیش از این معنی که گفته اند ماخوذ باشد؛ و آن عبارت است از خضوع برای خالق و خداوند؛ و از این جهت، این طور از خضوع ملازم است با اتّخاذ معبود را اله و خداوند، یا نظیر و شبیه و مظهر او، مثلًا؛ و از این جهت، عبادتِ غیر حق تعالی شرک و کفر است؛ و اما مطلق خضوع بدون این اعتقاد یا تجزّم به این معنی ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 67
‏- و لو تکلّفاً- و لو به غایت خضوع برسد، اسباب کفر و شرک نمی شود؛ گرچه بعضی انواع آن حرام باشد، مثل پیشانی به خاک گذاشتن برای خضوع؛ و این گرچه عبادت و پرستش نیست، ولی ممنوع است شرعاً علی الظاهر. پس احتراماتی که صاحبان مذاهب از بزرگان مذهب خود می کنند با اعتقاد به آنکه آنها بندگانی هستند که در همه چیز محتاج به حق تعالی هستند- در اصل وجود و کمال آن- و عباد صالحی هستند که با آنکه مالک نفع و ضرّ و موت و حیات خود نیستند، به واسطه عبودیّت، مقرّب درگاه و مورد عنایات حق تعالی و وسیله عطیّات اویند، به هیچ وجه شائبه شرک و کفر در آن نیست؛ و احترام خاصان خدا، احترام او و «حبّ خاصان خدا، حبّ خداست».‏

‏و در بین طوایف اشهِدُ بالله وَ کَفی بِهِ شَهیداً طایفه [ای ] که به برکت اهل بیت وحی و عصمت و خزّان علم و حکمت از جمیع طوایف عائله بشری در توحید و تقدیس و تنزیه حق تعالی ممتازند، طایفه شیعه اثنی عشری است که کتب اصول عقاید آنها، مثل کتاب شریف اصول کافی و کتاب شریف توحید شیخ صدوق- رضوان الله علیه- و خطب و ادعیه ائمّه معصومین آنها، که در توحید و تقدیس حق- جلّ و علا- از آن معادن وحی و تنزیل صادر شده، شهادت بر آن می دهد که چنین علومی در بشر سابقه نداشته و حق تعالی را هیچ کس مثل آنها تقدیس و تنزیه ننموده پس از کتاب مقدس وحی الهی و قرآن شریف که به ید قدرت نگاشته شده.‏

‏مع ذلک که شیعه در جمیع امصار و اعصار از چنین ائمّه هدای معصومین منزّهین موحّدین، تبعیّت نمودند و به برهانهای روشن آنها حق را شناخته و تنزیه و توحید نمودند، بعضی از طوایف که الحاد آنها از عقاید و کتب آنها معلوم است، باب طعن و لعن را بر این ها مفتوح، و‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 68
‏به واسطه نصب باطنی که داشته اند، تابعین اهل بیت عصمت را به شرک و کفر منسوب نمودند؛ و این در بازار معرفت و حکمت گرچه ارزشی ندارد؛ ولی چون مفسده اش این است که مردم ناقص و عوام جاهل بی خبر را از معادن علم، دور [می کند] و به جهل و شقاوت سوق می دهد، جنایت بزرگی است به نوع بشر که جبران آن به هیچ وجه ممکن نیست؛ و از این جهت است که به حسب موازین عقلیّه و شرعیّه، جنایت و گناه این جمعیّت قاصر جاهل بیچاره، به گردن آن بی انصافهایی است که برای منافع خیالی چند روزه، مانع از نشر معارف و احکام الهیّه شدند و باعث شقاوت و بدبختی نوع بشر گردیدند، و جمیع زحمات حضرت خیر البشر را ضایع و باطل نمودند، و باب خاندان وحی و تنزیل را به روی مردم بستند. اللهمَّ العَنهُم لَعناً وبیلًا وَ عَذِّبهُم عذاباً الیماً.‏

‏قوله تعالی:‏‏ اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ ‏‏ ... الخ. بدان ای عزیز که چون در سوره شریفه «حمد» اشاره به کیفیّت سلوک ارباب معرفت و ارتیاض است و تا‏‏ ایَّاکَ نَعبُدُ‏‏، تمام کیفیت سلوک من الخلق الی الحقّ است، چنانچه سالک از تجلّیات افعالیّه به تجلّیات صفاتیّه و از آن به تجلّیات ذاتیّه ترقّی نمود و از حجب نورانیّه و ظلمانیّه خارج، و به مقام حضور و مشاهده واصل گردید، پس مرتبه فنای تامّ حاصل، و استهلاک کلّی رخ داد؛ و چون سیر الی الله تمام شد به غروب افق عبودیّت و طلوع سلطنت مالکیّت در‏‏ مالِکِ یَومِ الدِّینِ ‏‏؛ پس در منتهای این سلوک، حالت تمکّن و استقراری رخ دهد و سالک به خود آید و مقام صحو حاصل شود و توجه به مقام خود کند، و لکن به تبع توجّه به حق؛ به عکس حال رجوع الی الله که توجه به حق تَبَع توجّه به خلق بود؛ و به عبارت دیگر، در حال سلوک الی الله در حجاب خلقی حق را می دید؛ و پس از رجوع از مرتبه فنای کلی که در‏‏ مالِکِ ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 69
‏یَومِ الدِّینِ ‏‏ حاصل شد، در نور حق خلق را مشاهده می کند؛ و از این جهت ‏‏ ایَّاکَ نَعبُدُ‏‏ گوید به تقدیم ضمیر «ایّا» و «کاف» خطاب بر ذات خود و عبادت خود؛ و چون این حال را ممکن است ثباتی نباشد و لغزش در این مقام نیز متصوّر است، ثبات و لزوم خود را از حق تعالی طلب کند به قوله ‏‏ اهدِنَا‏‏- ای، الزِمنا- چنانچه تفسیر شده است.‏

‏و باید دانست که این مقام که ذکر شد و این تفسیر که بیان شد، برای کمّل از اهل معرفت است؛ که مقام اول آنها آن است که در مقام رجوع از سیر الی الله، حق تعالی حجاب آنها از خلق شود؛ و مقام کمال آنها حالت برزخیّت کبراست که نه خلق حجاب حق شود- چون ما محجوبان- و نه حق حجاب خلق شود- چون واصلان مشتاق و فانیان مجذوب. پس «صراط مستقیم» آنها عبارت از این حالت برزخیّت متوسّط بین النّشاتین است که صراط حق است؛ و بنا بر این مقصود از‏‏ الَّذِینَ انعَمتَ عَلَیهِم ‏‏ همین کسانی هستند که حق تعالی با تجلّی به «فیض اقدس» در حضرت علمیّه تقدیر استعداد آنها را فرموده، و پس از فنای کلّی آنها را به مملکت خود ارجاع نموده؛ و مغضوب ‏‏ عَلَیهِم ‏‏- بنا بر این تفسیر- محجوبان قبل از وصولند و ضالّین، فانیان در حضرتند.‏

‏و اما غیر کمّل، پس اگر وارد سلوک نشده اند، این امور درباره آنها صحّتی ندارد، و «صراط» آنها صراط ظاهر شریعت است؛ و از این جهت تفسیر شده است «صراط مستقیم» به «دین» و «اسلام» و امثال آن؛ و اگر از اهل سلوکند، مقصود از «هدایت» راهنمایی، و از «صراط مستقیم» نزدیکتر راه وصول الی الله است، که آن راه رسول الله و اهل بیت اوست؛ چنانچه تفسیر شده است به رسول خدا و ائمه هدی و امیر المومنین- علیهم الصلاة و السلام- و چنانچه در حدیث است که رسول خدا خطی ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 70
‏مستقیم کشیدند و در اطراف آن خطوطی کشیدند و فرمودند: «این خط وسط مستقیم، از من است.»‏‎[1]‎‏ و شاید «امّت وسط» که خدای تعالی فرموده:‏‏ جَعَلناکُم امَّةً وَسَطاً‏‏،‏‎[2]‎‏ وسطیّت به قول مطلق و به جمیع معانی باشد، که از آن جمله وسطیّت معارف و کمالات روحیّه است که مقام برزخیّت کبرا و وسطیّت عظماست؛ و لهذا این مقام اختصاص دارد به کمّل از اولیاء الله؛ و از این جهت، در روایت وارد شده که مقصود از این آیه، ائمه هدی- علیهم السلام- هستند؛ چنانچه حضرت باقر- علیه السلام- به یزید بن معاویه عجلی می فرماید: «ماییم امّت وسط، و ماییم شهدای خدا بر خلق.»‏‎[3]‎‏ و در روایت دیگر فرماید: «به سوی ما رجوع کند غالی و به ما ملحق شود مقصّر.»‏‎[4]‎‏ و در این حدیث اشاره به آنچه ذکر شد فرموده است.‏

‎ ‎

کتابتفسیر سوره حمدصفحه 71

  • در کتاب علم الیقین؛ ج 2، ص 967 نیز قریب به این مضمون آورده شده است.
  • شما را امّت میانه قرار دادیم( بقره/ 143).
  • .قَالَ ابو عَبد الله- علیه السلام: نَحنُ الامَّةُ الوُسطَی وَ نَحنُ شُهَدَاءُ الله عَلَی خَلقِهِ ...؛ اصول کافی؛ ج 1: کتاب الحجة؛ «باب فی ان الائمة شهداء الله علی خلقه»، ص 190، ح 2.
  • عن ابی جعفر- علیه السلام: ... الینا الغالی و بنا یلحق المقصر؛  تفسیر عیّاشی؛ ج 1، ص 82، ح 111.